- تاریخ ثبتنام
- Jan 16, 2020
- نوشتهها
- 1,334
- پسندها
- 16,764
- امتیازها
- 93
* فصل هشتم *
مائورین هاورس به اوتلی شکایت میکرد. این سومین جمعهای بود که کار میکرد و از این بابت ناراضی بود. جعبههای برگهها را روی میز گذاشت.
- امروز جمعه است، من باید کنار خانوادهام توی خونه باشم نه سرکار.
- قتلهای گزارش شده در الدهام رو پیدا کردی؟
مائورین به میزش اشاره کرد.
- اون پرونده اونجاست.
بورکین با عجله وارد اتاق شد. یک روزنامه در دستش بود.
او گفت:
- این رو ببینید!
جین تنیسون در خانه بود. از آشپزی کردن متنفر بود ولی قول داده بود که فرداشب برای دوستان پیتر شام درست کند. خواهرش، پم به او کمک میکرد تا غذا ها را آماده کند. خواهرها خیلی متفاوت بودند. جین اصلا حوصله کارهای خانه را نداشت اما پم خانهداری را دوست داشت. او بعد اینکه مدرسه رو ترک کرد زود ازدواج کرد.فرزند سومش تا دو هفته دیگر به دنیا میآمد. پیتر درحالیکه یک روزنامه داشت، داخل اتاق شد.
او گفت:
- این و ببینین! صفحه اول روزنامه یک مصاحبه با مارلو بود. در روزنامه نوشته شده که مارلو گفته من بیگناهم ولی پلیسها دنبال من هستند و سعی میکنند من رو گناهکار جلوه ب*دن.
در روزنامه عکسی از تنیسون و چند پلیسی که روی پرونده کار میکردند بود.
جین گفت:
- این همه چیز رو خ*را*ب کرد.
ما نمیتونیم از شاهد بخوایم که مارلو رو شناسایی کنه درحالیکه اونا عکسش رو توی روزنامه دیدن و این عکسها نشون میدن که پلیسها دنبال اون هستند.
او کُت اش را برداشت.
- من میرم اداره پلیس.
در اتاق مصاحبه یک نفر کپی شده روزنامه را به دیوار سنجاق کرده بود. تنیسون با عصانیت آن را پاره کرد.
گفت:
- باشه، ما هممون روزنامه رو دیدیم.
اوتلی لبخند زد.
- بعضی از اونا میگن که یه زن نباید در رأس پرونده باشه مثل همین پرونده.
قبل از اینکه تنیسون جوابش رابدهد مائورین آمد.
گفت:
- کرنان میخواد که تو رو ببینه.
اوتلی به پلیسها گفت که به کارشون ادامه ب*دن.
- ما لیست قتلهایی که در شمال انگلستان اتفاق افتادن رو داریم و من از شما میخوام اون قتلهایی رو که مارلو در اطراف اون منطقه بوده پیدا کنید.
مائورین گفت:
-بررسی گزارشهایی که در الدهام اتفاق افتاده بود رو تموم کردی؟
اوتلی جواب داد:
- نه هنوز.
اوتلی نگاه گذرایی به پلیسها انداخت، میدانست یه مشکلی هست. مطمئن نبود که بعدش قراره چه کاری انجام بده. وقتی تنیسون پیش آنها برگشت حرف هایی که کرنان گفته بود را به آنها گفت:
- مارلو بیش از این از طرف اداره تعقیب نمیشه. خب من میخوام که چهار نفر از شما اون رو تعقیب کنید بدون اینکه کرنان درجریان قرار بگیره.
بورکین پرسید:
- کرنان دیگه چی گفت؟
تنیسون زمزمه کرد:
- اگه نتونم به زودی مدرکی علیه مارلو پیدا کنم، پرونده رو ازم میگیرن.
پلیسها کل روز را تا دیروقت کار می کردند.
اوتلی به تنیسون گفت:
- ما پروندههای زیادی داریم که باید اونا رو برسی کنیم، قتل هایی در الدهام، سَوتپورت¹ و وارینگتون².
تنیسون گفت:
- پلیسهایی که در دسترس هستند رو لیست کن و اونا رو برای تحقیق بفرست؛ ببین ربطی بین اونا و مارلو هست یا نه.
بعد اینکه اوتلی رفت مائورین هاورس پرسید:
- چرا الدهام اینقدر برای اوتلی جالبه؟خانوادهاش اونجان؟
تنیسون گفت:
- منظورت چیه؟
- خب اون از من گزارش قتلهایی که در الدهام بود رو خواست و حالا هم گفته که فردا به الدهام میره.
تنیسون کم کم متوجه شد که مائورین درباره چه چیزی حرف می زند.
- بذار گزارش الدهام رو چک کنم.
آنجا یک پرونده بود که توجه تنیسون را جلب کرد. جینی شارپ، سن: بیست و یک، خودفروش، سال 1984 به قتل رسیده. رئیس بازرس .... کارآگاه جان شفورد بود.
چرا این پرونده برای اوتلی جالبه؟ حتما یه ربطی به شفورد داره.
او تصمیم گرفت که فردا به الدهام بره، نه اوتلی.
_________________
1. Southport
2. Warrington
آخرین ویرایش: