لحظات مزخرف که ممکنه برای همه پیش بیاد :|

[محبوبه داوری]

لحظه ای که خواهرزاده شیرین زبونتو میبری یه مجلس رسمی
خیلی شیکو مجلسی خیارو واسش پو*ست میگیری میدی دستش..همه دارن بهتون نیگاه میکنن یه ان سرتو
برمیگردونی میبینی خیارشو خورده
داره پوستایه خیارو روهم میخوره.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[محبوبه داوری]

لحظه ای که تازه تکلیف شدی بایدروزه بگیری..اونم شانست بلندترین روزای سال ماه مبارک.
وای طول روز هرچی هوست کرده میخری پفک شکلات کاکویی لواشک زردآلویی بستنی قیفی...که مثلا بعد افطار دخلشو دربیاری...بمجرد اینکه اذان میدن
معدت هنگ میکنه زود سیرمیشی
همه ارزوهاتو میزاری جلوی خواهر وبرادر کوچولوت اونا میخورن توهم
نیگاه میکنی بادهن باز چشا مثه قورباغه اونا ملچ مولوچ میکنن توحتی نمتونی جیغ بنفش بکشی

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Aby]

لحظه ای که وسط دعوا یهو نت قطع میشه و طرف فکر میکنه ترسیدی و جا زدی

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان