وامواژههای بیگانه در فارسی
زبانهای اروپایی
در سدهٔ اخیر، چندین هزار واژهٔ بیگانه از زبانهای اروپایی وارد زبان فارسی شدهاست. پارهای از این مفاهیم ممکن است در گذشتهٔ فرهنگی زبان وامگیرنده، برابر و معادل داشته باشد که گویشوران آن زبان، بنا به دلایلی آن را فراموش کرده باشند. یافتن این الفاظ کار باارزشی است که در وهلهٔ نخست بر عهدهٔ فرهنگستانها و سپس متخصصان زبان، ادبیات، و تاریخ است. برای مثال بسیاری از واژهها و اصطلاحات نظامی که امروزه در ایران به کار برده میشود، در همین سده و بیشتر از متون پیش از اسلام استخراج شده است، مانند: ارتش، ارتشبد، دژبان، پاسدار، و غیره.[۶۵]
امّا بسیاری از واژههای بیگانه در زبان فارسی و سنّت فرهنگی آن برابری ندارند. حال اگر با توجّه به قواعد آوایی و دستوری و واژگانی زبان فارسی، واژههای تازهای با عناصر موجود در زبان ساخته شود و به جای کلمههای بیگانه گذاشته شود، کار بسیار سودمندی است. بسیاری از واژههای نوساختهٔ نخستین فرهنگستان زبان فارسی، که اکنون در فارسی قبول همگانی یافتهاست، بر همین شیوه بودهاست، مانند «کالبدشناسی» بهجای «آناتومی»، «خبرگزاری» بهجای «آژانس»، «دادسرا» بهجای «پارکه»، «گذرنامه» بهجای «پاسپورت»، «دانشگاه» بهجای «یونیورسیتی»، «رایانه» بهجای «کامپیوتر»، «یارانه» بهجای «سوبسید»، «رایانامه» بهجای «ایمیل».
عربی
در آغاز رویارویی زبان فارسی و عربی، در میان فارسیزبانان دو گرایش وجود داشت. گروهی فارسیگرا بودند و گروهی عربیگرا. فارسیگرایان که ابن سینا و جوزجانی و ناصرخسرو و افضلالدین کاشانی از برجستگان آنان بودند، بر این باور بودند که باید برای واژههای عربی و یونانی که در عرصه دانش و فلسفه مطرح است برابرهای فارسی برگزید. در مقابل اینان عربیگرایان قرار داشتند که معتقد به وامگیری از زبان عربی بودند. در آن زمان این گرایش غلبه یافت و فارسی به مدت چند سده به وامگیری گسترده از زبان عربی پرداخت. این گرایش موجب شد که وامگیری به عادت فارسیزبانان تبدیل شود. این عادت هنوز هم پابرجاست، اما زبان عربی جای خود را به زبانهای انگلیسی و (تا چندی پیش از آن فرانسه) سپردهاست.[۶۶]
بیشترین پ واژههای بیگانه در فارسی واژههای عربی، واژههای ساختگی با بهکارگیری بن فعل عربی، واژههای اروپایی و تا اندازه کمی واژههای ترکی هستند. بهجز واژههای عربی که دلیل روان شدن بسیاری از آنها در فارسی آمدن اسلام به ایران بود، واژههای دیگر زبانها به دلیل برهم کنشهای فرهنگی و داد و ستدهای بازرگانی به فارسی آمدهاند.
تحقیقات و بررسیها نشان میدهد که بهطور کل، درصد واژههای عربی که در آثار شاعران اولیه زبان فارسی بهکار رفته در حدود ۱۰ درصد از واژگان آنها است،[۶۷] برای نمونه سرودههای رودکی حاوی حدود هشت تا نه درصد واژه عربی است.[۶۸] درصد واژههای عربی در شاهنامه فردوسی حدود دو درصد محاسبه شدهاست.[۶۸]
در سدهٔ چهارم هجری (سده دهم میلادی) درصد وامواژههای عربی در فارسی نوشتاری به ۳۰ درصد رسید و این میزان در سدهٔ ششم هجری (دوازدهم میلادی) به حدود پنجاه درصد هم رسید.[۶۹]
درصد وامواژههای عربی در فارسی، امروزه بسته به حوزه و گونهٔ متن تفاوتهایی دارد. میانگین درصد کاربرد واژههای عربی در فارسی امروزی گفتاری و نوشتاری را حدود ۱۴ درصد برآورد کردهاند.[۷۰] این درصد در نوشتههای سیاسی و ادبی میان ۲۴ تا ۴۰ درصد قرار دارد.[۷۰]
هماکنون واژهها و ترکیبات فراوانی در زبان فارسی بهکار میرود که ریشه عربی دارد و عربیتبار است، ولی عربزبانان، امروز آنها را بهکار نمیبرند و در زبان عربی، همان واژهها، ترکیبات و اصطلاحات به شیوه دیگری بیان میشود. مانند صادرات و واردات (در عربی: تصریرات و مستوردات) و هیئت قوه مقننه (در عربی: وفد السلطة التشریعیة) و مسابقات (مباریات).[۷۱]
تعداد واژههایی که فارسی در ۱۰۰ سال گذشته از زبانهای غربی وام گرفته را حدود ۱۵۰۰ واژه میدانند که بسامد کاربردیِ بخشی از آنها بالاست.[۷۲]
گسترش زبان فارسی به جنبش ژرف و همکاری همگانی نیازمند است که این کار با دوری جستن از وامواژههای بیگانه و افزودن واژههای تازه (برپایه روش درست و بجا) به زبان فارسی انجامپذیر است. زبان فارسی (پارسی) با سامانه واژهسازی نیرومند، کارامد و آفرینشگرانه خود مگر در زمینههای ویژه ای از دانشهای نوین به واژههای بیگانه نیازمند نمیباشد. از دیرگاه کوشش نویسندگان و سرایندگان ایرانی این بوده که از وام واژههای تازی برای بیان اندیشههای خود بهرهمند شوند و از این رو شوربختانه بسیاری از واژههای ریشه دار فارسی دستنخورده و بیبهره ماندهاند. بسیاری از واژههای بیگانه و بهویژه تازی بیهوده در زبان فارسی بکار میروند و چنانچه از گفتهها و نوشتهها انداخته شوند هیچگونه نارسایی در سخن یا نوشتار پدید نمیآید.[۷۳]
زبانهای اروپایی
در سدهٔ اخیر، چندین هزار واژهٔ بیگانه از زبانهای اروپایی وارد زبان فارسی شدهاست. پارهای از این مفاهیم ممکن است در گذشتهٔ فرهنگی زبان وامگیرنده، برابر و معادل داشته باشد که گویشوران آن زبان، بنا به دلایلی آن را فراموش کرده باشند. یافتن این الفاظ کار باارزشی است که در وهلهٔ نخست بر عهدهٔ فرهنگستانها و سپس متخصصان زبان، ادبیات، و تاریخ است. برای مثال بسیاری از واژهها و اصطلاحات نظامی که امروزه در ایران به کار برده میشود، در همین سده و بیشتر از متون پیش از اسلام استخراج شده است، مانند: ارتش، ارتشبد، دژبان، پاسدار، و غیره.[۶۵]
امّا بسیاری از واژههای بیگانه در زبان فارسی و سنّت فرهنگی آن برابری ندارند. حال اگر با توجّه به قواعد آوایی و دستوری و واژگانی زبان فارسی، واژههای تازهای با عناصر موجود در زبان ساخته شود و به جای کلمههای بیگانه گذاشته شود، کار بسیار سودمندی است. بسیاری از واژههای نوساختهٔ نخستین فرهنگستان زبان فارسی، که اکنون در فارسی قبول همگانی یافتهاست، بر همین شیوه بودهاست، مانند «کالبدشناسی» بهجای «آناتومی»، «خبرگزاری» بهجای «آژانس»، «دادسرا» بهجای «پارکه»، «گذرنامه» بهجای «پاسپورت»، «دانشگاه» بهجای «یونیورسیتی»، «رایانه» بهجای «کامپیوتر»، «یارانه» بهجای «سوبسید»، «رایانامه» بهجای «ایمیل».
عربی
در آغاز رویارویی زبان فارسی و عربی، در میان فارسیزبانان دو گرایش وجود داشت. گروهی فارسیگرا بودند و گروهی عربیگرا. فارسیگرایان که ابن سینا و جوزجانی و ناصرخسرو و افضلالدین کاشانی از برجستگان آنان بودند، بر این باور بودند که باید برای واژههای عربی و یونانی که در عرصه دانش و فلسفه مطرح است برابرهای فارسی برگزید. در مقابل اینان عربیگرایان قرار داشتند که معتقد به وامگیری از زبان عربی بودند. در آن زمان این گرایش غلبه یافت و فارسی به مدت چند سده به وامگیری گسترده از زبان عربی پرداخت. این گرایش موجب شد که وامگیری به عادت فارسیزبانان تبدیل شود. این عادت هنوز هم پابرجاست، اما زبان عربی جای خود را به زبانهای انگلیسی و (تا چندی پیش از آن فرانسه) سپردهاست.[۶۶]
بیشترین پ واژههای بیگانه در فارسی واژههای عربی، واژههای ساختگی با بهکارگیری بن فعل عربی، واژههای اروپایی و تا اندازه کمی واژههای ترکی هستند. بهجز واژههای عربی که دلیل روان شدن بسیاری از آنها در فارسی آمدن اسلام به ایران بود، واژههای دیگر زبانها به دلیل برهم کنشهای فرهنگی و داد و ستدهای بازرگانی به فارسی آمدهاند.
تحقیقات و بررسیها نشان میدهد که بهطور کل، درصد واژههای عربی که در آثار شاعران اولیه زبان فارسی بهکار رفته در حدود ۱۰ درصد از واژگان آنها است،[۶۷] برای نمونه سرودههای رودکی حاوی حدود هشت تا نه درصد واژه عربی است.[۶۸] درصد واژههای عربی در شاهنامه فردوسی حدود دو درصد محاسبه شدهاست.[۶۸]
در سدهٔ چهارم هجری (سده دهم میلادی) درصد وامواژههای عربی در فارسی نوشتاری به ۳۰ درصد رسید و این میزان در سدهٔ ششم هجری (دوازدهم میلادی) به حدود پنجاه درصد هم رسید.[۶۹]
درصد وامواژههای عربی در فارسی، امروزه بسته به حوزه و گونهٔ متن تفاوتهایی دارد. میانگین درصد کاربرد واژههای عربی در فارسی امروزی گفتاری و نوشتاری را حدود ۱۴ درصد برآورد کردهاند.[۷۰] این درصد در نوشتههای سیاسی و ادبی میان ۲۴ تا ۴۰ درصد قرار دارد.[۷۰]
هماکنون واژهها و ترکیبات فراوانی در زبان فارسی بهکار میرود که ریشه عربی دارد و عربیتبار است، ولی عربزبانان، امروز آنها را بهکار نمیبرند و در زبان عربی، همان واژهها، ترکیبات و اصطلاحات به شیوه دیگری بیان میشود. مانند صادرات و واردات (در عربی: تصریرات و مستوردات) و هیئت قوه مقننه (در عربی: وفد السلطة التشریعیة) و مسابقات (مباریات).[۷۱]
تعداد واژههایی که فارسی در ۱۰۰ سال گذشته از زبانهای غربی وام گرفته را حدود ۱۵۰۰ واژه میدانند که بسامد کاربردیِ بخشی از آنها بالاست.[۷۲]
گسترش زبان فارسی به جنبش ژرف و همکاری همگانی نیازمند است که این کار با دوری جستن از وامواژههای بیگانه و افزودن واژههای تازه (برپایه روش درست و بجا) به زبان فارسی انجامپذیر است. زبان فارسی (پارسی) با سامانه واژهسازی نیرومند، کارامد و آفرینشگرانه خود مگر در زمینههای ویژه ای از دانشهای نوین به واژههای بیگانه نیازمند نمیباشد. از دیرگاه کوشش نویسندگان و سرایندگان ایرانی این بوده که از وام واژههای تازی برای بیان اندیشههای خود بهرهمند شوند و از این رو شوربختانه بسیاری از واژههای ریشه دار فارسی دستنخورده و بیبهره ماندهاند. بسیاری از واژههای بیگانه و بهویژه تازی بیهوده در زبان فارسی بکار میروند و چنانچه از گفتهها و نوشتهها انداخته شوند هیچگونه نارسایی در سخن یا نوشتار پدید نمیآید.[۷۳]