می شود روی دل انگیز تو را دید و مجنون نشد؟
می شود قامت رعنای تو را دید و مدهوش نشد؟
ای که نامت به تنم لرزه ای انداخت، گذشت
می شود ساعت دیدار تو خاموش نشد؟
قد تو، قامت تو، موی تو و لعل تو ای سرو روان
می شود دید دل و عاشقِ معشوق نشد؟
در خیابان و همه کوچه و پس کوچه ی شهر
میشود بی تو قدم برداشت؟ اکنون که نشد!
تو اگر رخصت دیدار دهی شکی نیست
من بگویم که دلم گفت نو، باز نشد
من شکیبا نیستم، صبری ندارم بهر هجر
می شود کلبه ی احزان تو نسازی؟ نشد؟
یوسف گم گشته هم باز به کنعان آمده است
آن عزیز سرزمین قلب من گفتا نشد
او به من گفت که من سوسف کنعان نیستم
خواستم سوی تو آیم بهر دیدار و نشد
پویه کردم به رهت، باز دویدم سویت
شب هجر تو سحر گشت ولی سنگ دلت آب نشد
استماع صوت قرآن و حدیث پیش از تو بود
بعد دیدار تو این دل مستمع اما نشد
بهر تسبیح خدا می زیست این دل، مهربان
بعد تو می خواست تسبیح کند اما نشد
شده دیوانه و ویران دل بی طاقت من
شده تو گاه به من فکر کنی؟ آه، نشد؟
بهر بی مهری و سردی دل تو سرزنش ها خورده ام
با من اما این دل سنگی تو همپا نشد
حکمت عشق و صلاحش را خدا داند و بس
بارها تمکین از عشق را خواستیم اما نشد!
می شود قامت رعنای تو را دید و مدهوش نشد؟
ای که نامت به تنم لرزه ای انداخت، گذشت
می شود ساعت دیدار تو خاموش نشد؟
قد تو، قامت تو، موی تو و لعل تو ای سرو روان
می شود دید دل و عاشقِ معشوق نشد؟
در خیابان و همه کوچه و پس کوچه ی شهر
میشود بی تو قدم برداشت؟ اکنون که نشد!
تو اگر رخصت دیدار دهی شکی نیست
من بگویم که دلم گفت نو، باز نشد
من شکیبا نیستم، صبری ندارم بهر هجر
می شود کلبه ی احزان تو نسازی؟ نشد؟
یوسف گم گشته هم باز به کنعان آمده است
آن عزیز سرزمین قلب من گفتا نشد
او به من گفت که من سوسف کنعان نیستم
خواستم سوی تو آیم بهر دیدار و نشد
پویه کردم به رهت، باز دویدم سویت
شب هجر تو سحر گشت ولی سنگ دلت آب نشد
استماع صوت قرآن و حدیث پیش از تو بود
بعد دیدار تو این دل مستمع اما نشد
بهر تسبیح خدا می زیست این دل، مهربان
بعد تو می خواست تسبیح کند اما نشد
شده دیوانه و ویران دل بی طاقت من
شده تو گاه به من فکر کنی؟ آه، نشد؟
بهر بی مهری و سردی دل تو سرزنش ها خورده ام
با من اما این دل سنگی تو همپا نشد
حکمت عشق و صلاحش را خدا داند و بس
بارها تمکین از عشق را خواستیم اما نشد!