برای روشنی اخلاق وظیفهگرایانه کانت، توضیح مطالبی لازم است؛ سپس بعد از این مطلب انتقاد شهید مطهری رادر باب اخلاق کانت مطرح میکنیم.
کانت برای رسیدن به اخلاق خاص خود از اخلاق متعارف آغاز میکند و میگوید:
محال است چیزی را در جهان و حتّی خارج از آن تصوّر کرد که بدون قید و شرط خیر باشد، مگر فقط ارادة نیک را (کانت، 1972: ص 59).
اموری نظیر ثروت، علم، تیزهوشی، شجاعت و همّت وجود دارند که در بسیاری از موارد و جهات خیرند؛ ولی در همة اوضاع و شرایط خیر نیستند؛ یعنی هنگامی که ارادة بد آنها را به کار میگیرد، کاملاً بد میشوند؛ بنابراین آنها خیرهای مشروطند؛ یعنی تحت شرایط خاص خیرند نه مطلقاً و به خودی خود (محمدرضایی، 1379: ص 37).
کانت برای این که ماهیت ارادة خیر را روشن کند، از مفهوم تکلیف کمک میگیرد و میگوید:
ارادهای که به خاطر تکلیف عمل میکند، ارادة خیر است (کانت، 1372: ص 62).
تکلیف بهمعنای ضرورت عمل کردن از سر احترام به قانون است (همان: ص 66). کانت فرامانها و اوامر عقل عملی را دوگونه میداند: اگر فرمان عقل، مشروط به غایتی باشد، به آن امر شرطی (hypothetical imperative) میگویند؛ مانند این حکم که راست بگو تا مورد اعتماد مردم واقع شوی؛ امّا اگر فرمان عقل مشروط به غایتی نباشد، بلکه عمل به سبب خودش، یعنی به صورت خیر فی نفسه و بدون ارجاع به غایتی دیگر خواسته میشود، در این صورت امر مطلق یا تنجیزی (categorical imperative) است؛ مانند این حکم که «راست بگو؛ بنابراین، در این حکم به نتیجه راستگویی توجه نمیشود؛ بلکه خود عمل، مورد نظر است.
کانت امر اخلاقی را فقط اوامر مطلق میداند، نه اوامر مشروط. او همچنین پنج فرمول و قاعده برای شناسایی امر مطلق ارائه میدهد که به سه فرمول اصلی آن اشاره میکنیم: اگر فرمان عقل بتواند در این قالبها درآید، آن، امر اخلاقی خواهد بود وگرنه اخلاقی نیست. آنها عبارتند از: فقط طبق دستوری عمل کن که به وسیلة آن بتوانی در عین حال اراده کنی که دستور مزبور، قانون کلّی وعمومی شود (همان: ص 84).
کانت این صورتبندی را به این شکل نیز مطرح کرده است.
چنان عمل کن که گویی دستورعمل شما بنا است به وسیله اراده قانون کلّی طبیعت شود (همان).
چنان عمل کن که انسانیت را چه در شخص خودت و چه در شخص دیگران همواره در عین حال به عنوان غایت به کار بری، نه صرفاً به عنوان وسیله (همان: ص 91).
چنان عمل کن که اراده بتواند در عین حال، به واسطة دستور اراده، خود را واضع قانون عام لحاظ کند (همان: ص 93)؛
برای مثال، کسی که برای گرفتن قرض، وعدة کاذب میدهد، وعدة کاذب، امر اخلاقی نیست؛ زیرا نمیتوان آن را بهصورت قانون کلّی طبیعت قرار داد. اگر وعدة کاذب، قانونعام طبیعت شود با خود متناقض میشود و دیگر نمیتوان وعدة کاذب داد؛ زیرا هیچ کس به شنیدن وعدهای حاضر نخواهد شد؛ یعنی همة وعدهها کاذب میشود و وعده راستی باقی نمیماند تا بتوان در کنار آن وعدة کاذب داد. همچنین بر اساس صورتبندی دوم، بردهداری، امر غیراخلاقیاست؛ زیرا که در آن، از برده به صورت وسیلة صرف استفاده شده است.
انجمن رمان نویسی تک رمان تایپ رمان شعر و دلنوشته خود را به صورت آنلاین منتشر کنید و با نويسندگان در ارتباط باشید
forums.taakroman.ir
انجمن رمان نویسی
دانلود رمان