A
"ASHOB"
مهمان
به نام یزدان پاک
مجموعه شعر: آَشفته
شاعر: آشوب آریامنش| کاربر انجمن تک رمان
ژانر: عاشقانه
آخرین ویرایش توسط مدیر:
-
🌱فراخوان جذب ناظر تایید ( همراه با آموزش ) کلیک کنید
ساعت تک رمان
- وضعیت
به نام یزدان پاک
مجموعه شعر: آَشفته
شاعر: آشوب آریامنش| کاربر انجمن تک رمان
ژانر: عاشقانه
A
"ASHOB"
مهمان
اسیر دست تکرارم.
به‌هم آشفته افکارم،
پریشانست احوالم.
ویران شد کاخ آمالم،
به قصد چیدند پر و بالم.
چو دردم، زیر آوارم.
طبیبم باش، بیمارم.
به‌هم آشفته افکارم،
پریشانست احوالم.
ویران شد کاخ آمالم،
به قصد چیدند پر و بالم.
چو دردم، زیر آوارم.
طبیبم باش، بیمارم.
آخرین ویرایش توسط مدیر:
A
"ASHOB"
مهمان
باز دیشب خاطراتت بر سرم آوار شد،
باز دل مجنون شد و از قفس آزاد شد.
باز بانگ عاشقی در سرم تکرار شد،
باز راه درد و دل‌تنگی من هموار شد.
روزهای سرد و بی‌آرامشم آغاز شد،
باز دیشب خاطراتت بر سرم آوار شد.
باز دل مجنون شد و از قفس آزاد شد.
باز بانگ عاشقی در سرم تکرار شد،
باز راه درد و دل‌تنگی من هموار شد.
روزهای سرد و بی‌آرامشم آغاز شد،
باز دیشب خاطراتت بر سرم آوار شد.
آخرین ویرایش توسط مدیر:
A
"ASHOB"
مهمان
تویی پیدای پنهان شبانگاهان محزونم،
تویی پیدایش حس ناب عشق و جنونم.
تو را در جهان خیالم به جان پروراندم،
ولیکن تو جانم ستاندی و رفتی، قرارم،
نماندی برایم؛ ولی تا ازل ماندگارم.
خبر داری آیا که شب زنده دارم؟!
تویی پیدایش حس ناب عشق و جنونم.
تو را در جهان خیالم به جان پروراندم،
ولیکن تو جانم ستاندی و رفتی، قرارم،
نماندی برایم؛ ولی تا ازل ماندگارم.
خبر داری آیا که شب زنده دارم؟!
آخرین ویرایش توسط مدیر:
A
"ASHOB"
مهمان
تو رفتی و ماندم به چشم انتظاری،
نخواهم پذیرفت که دوستم نداری.
میان هیاهو‌و غوغای افکار سردم،
تو تک واژه‌ی گرم این روزگاری.
نخواهم پذیرفت که دوستم نداری.
میان هیاهو‌و غوغای افکار سردم،
تو تک واژه‌ی گرم این روزگاری.
آخرین ویرایش توسط مدیر:
A
"ASHOB"
مهمان
آشفته و مغشوشم،
آغشته به صد دردم.
دیوانه‌ی زنجیری،
دنبال تو می‌گردم.
دور از تو و چشمانت،
هر ثانیه یک سال است.
بی‌تابم و بعد از تو،
زخم خورده تن و جانم.
آغشته به صد دردم.
دیوانه‌ی زنجیری،
دنبال تو می‌گردم.
دور از تو و چشمانت،
هر ثانیه یک سال است.
بی‌تابم و بعد از تو،
زخم خورده تن و جانم.
A
"ASHOB"
مهمان
آرامشم، قلب مرا دیوانه کن.
زلف تو زنجیر است اگر،
آرامشم، پاییز را بهانه کن.
قلب تو درگیر است اگر،
آرامشم، شعر مرا ترانه کن.
چشم تو غمگین است اگر!
زلف تو زنجیر است اگر،
آرامشم، پاییز را بهانه کن.
قلب تو درگیر است اگر،
آرامشم، شعر مرا ترانه کن.
چشم تو غمگین است اگر!
آخرین ویرایش توسط مدیر:
A
"ASHOB"
مهمان
مدفـنم را بگـشـای، تا ببینـی که چگونـه عاشـقت خـاک شــده.
مدفـنـم را بگـشـای، تـا ببیـنی کـه دلـم از غــم تو چــاک شده.
مدفنـم را بگشـای، بلکـه بعد از مرگـم، دل به دل راه بیـابد شاید.
مدفنم را بگشای، گرچه چشمانم را بعد از آن یارای دیدارت نیست.
مدفنـم را بگـشای، روح من تشـنه‌ی دیـدار رخـت خواهـد مـاند.
مدفـنـم را بگـشـای، تـا ببیـنی کـه دلـم از غــم تو چــاک شده.
مدفنـم را بگشـای، بلکـه بعد از مرگـم، دل به دل راه بیـابد شاید.
مدفنم را بگشای، گرچه چشمانم را بعد از آن یارای دیدارت نیست.
مدفنـم را بگـشای، روح من تشـنه‌ی دیـدار رخـت خواهـد مـاند.
آخرین ویرایش توسط مدیر:
A
"ASHOB"
مهمان
چشم تو آغاز من شد،
قلب من کاشانه‌ی تو.
درد تو درمان من شد،
قلب من دیوانه‌ی تو.
عطر تو آرامشم شد.
قلب من دیوانه‌تر شد.
گریه‌ات باران من شد.
قلب من داریی‌ات شد.
بودنت، تنها دلیل بودنم شد.
قلب من کاشانه‌ی تو.
درد تو درمان من شد،
قلب من دیوانه‌ی تو.
عطر تو آرامشم شد.
قلب من دیوانه‌تر شد.
گریه‌ات باران من شد.
قلب من داریی‌ات شد.
بودنت، تنها دلیل بودنم شد.
آخرین ویرایش توسط مدیر:
A
"ASHOB"
مهمان
بهارانم پر از عطر خزان است.
به هر ره می‌روم چاهی در آن است.
تنم از خستگی چون بید مجنون،
خمیده قامتی بی‌سرپناه است.
تـمام آرزو‌هـایـم محـالنـد.
تمام دل‌خوشی‌ام یک خیال است.
در این دنیای سنگی و پر از درد،
هر آن‌چه دوست می‌دارم گناه است.
به هر ره می‌روم چاهی در آن است.
تنم از خستگی چون بید مجنون،
خمیده قامتی بی‌سرپناه است.
تـمام آرزو‌هـایـم محـالنـد.
تمام دل‌خوشی‌ام یک خیال است.
در این دنیای سنگی و پر از درد،
هر آن‌چه دوست می‌دارم گناه است.
آخرین ویرایش توسط مدیر:
- وضعیت
