کامل شده مجموعه شعر " آَشفته" | "AshoB" کاربر انجمن تک رمان

["ASHOB"]

به نام یزدان پاک

مجموعه شعر: آَشفته

شاعر: آشوب آریامنش| کاربر انجمن تک رمان

ژانر: عاشقانه​

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

["ASHOB"]

اسیر دست تکرارم.
به‌هم آشفته افکارم،
پریشانست احوالم.
ویران شد کاخ آمالم،
به قصد چیدند پر و بالم.
چو دردم، زیر آوارم.
طبیبم باش، بیمارم. ​

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

["ASHOB"]

باز دیشب خاطراتت بر سرم آوار شد،

باز دل مجنون شد و از قفس آزاد شد.

باز بانگ عاشقی در سرم تکرار شد،

باز راه درد و دل‌تنگی من هموار شد.

روزهای سرد و بی‌آرامشم آغاز شد،

باز دیشب خاطراتت بر سرم آوار شد.​

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

["ASHOB"]

تویی پیدای پنهان شبانگاهان محزونم،
تویی پیدایش حس ناب عشق و جنونم.
تو را در جهان خیالم به جان پروراندم،
ولیکن تو جانم ستاندی و رفتی، قرارم،
نماندی برایم؛ ولی تا ازل ماندگارم.
خبر داری آیا که شب زنده دارم؟!​

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

["ASHOB"]

تو رفتی و ماندم به چشم انتظاری،
نخواهم پذیرفت که دوستم نداری.
میان هیاهو‌و غوغای افکار سردم،
تو تک واژه‌ی گرم این روزگاری.​

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

["ASHOB"]

آشفته و مغشوشم،
آغشته به صد دردم.
دیوانه‌ی زنجیری،
دنبال تو می‌گردم.
دور از تو و چشمانت،
هر ثانیه یک سال است.
بی‌تابم و بعد از تو،
زخم خورده تن و جانم. ​

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

["ASHOB"]

آرامشم، قلب مرا دیوانه کن.

زلف تو زنجیر است اگر،

آرامشم، پاییز را بهانه کن.

قلب تو درگیر است اگر،

آرامشم، شعر مرا ترانه کن.

چشم تو غمگین است اگر!​

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

["ASHOB"]

مدفـنم را بگـشـای، تا ببینـی که چگونـه عاشـقت خـاک شــده.

مدفـنـم را بگـشـای، تـا ببیـنی کـه دلـم از غــم تو چــاک شده.

مدفنـم را بگشـای، بلکـه بعد از مرگـم، دل به دل راه بیـابد شاید.

مدفنم را بگشای، گرچه چشمانم را بعد از آن یارای دیدارت نیست.

مدفنـم را بگـشای، روح من تشـنه‌ی دیـدار رخـت خواهـد مـاند.​

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

["ASHOB"]

چشم تو آغاز من شد،
قلب من کاشانه‌ی تو.
درد تو درمان من شد،
قلب من دیوانه‌ی تو.
عطر تو آرامشم شد.
قلب من دیوانه‌تر شد.
گریه‌ات باران من شد.
قلب من داریی‌ات شد.
بودنت، تنها دلیل بودنم شد.​

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

["ASHOB"]

بهارانم پر از عطر خزان است.
به هر ره می‌روم چاهی در آن است.
تنم از خستگی چون بید مجنون،
خمیده قامتی بی‌سرپناه است.
تـمام آرزو‌هـایـم محـالنـد.
تمام دل‌خوشی‌ام یک خیال است.
در این دنیای سنگی و پر از درد،
هر آن‌چه دوست می‌دارم گناه است.​

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان