خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!
  • 🌱فراخوان جذب ناظر تایید ( همراه با آموزش ) کلیک کنید

همگانی شعر و متن

  • نویسنده موضوع .SARISA.
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 49
  • بازدیدها 2K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

S

.SARISA.

مهمان
آخرین ویرایش:
S

.SARISA.

مهمان
‌خوشم با شمیم بهاری که نیست
غباری که هست و سواری که نیست

به دنبال این رد خون آمدم
پی دانه های اناری که نیست

مگردید بیهوده‌ای همرهان
به دنبال آیینه داری که نیست

به کف سنگ دارم ولی می‌دوم
پی شیشه های قطاری که نیست

تهمتن منم تیر گز می‌زنم
به چشمان اسفندیاری که نیست

دو فصل است تقویم دلتنگی‌ام:

خزانی که هست و بهاری که نیست...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
S

.SARISA.

مهمان
‌آفتابا چه خبر ؟
این همه راه آمده‌ای
که به این خاکِ غریبی برسی

ارغوانم را دیدی سر راه؟
مثل من پیر شده‌ست؟
چه به او گفتی؟ او با تو چه گفت؟
نه، چرا می‌پرسم
ارغوان خاموش است
دیرگاهی‌ست که او خاموش است
آشنایانِ زبانش رفته‌ند
ارغوان ویران است

هر دومان ویرانیم
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
S

.SARISA.

مهمان
ما در هیچ حال، قلب‌هایمان خالی از غم نخواهد شد.
چرا که غم، ودیعه‌ای است طبیعی که ما را پاک نگه می‌دارد. انسان‌های بی‌اندوه، به معنای متعالی کلمه، هرگز «انسان» نبوده‌اند و نخواهند بود.
از این صافی انسان‌ساز نترس...!


👤 نادر ابراهیمی
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
N

Nazanin

مهمان
ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻦ !..
ﻫﻨﮕﺎﻣﯿﮑﻪ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﯽ ﭼﻪ ﺑﮕﻮﯾﯽ، ﭼﻪ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﻫﯽ ﻭ ﯾﺎ ﭼﻄﻮﺭ ﺑﮕﻮﯾﯽ, ﻓﻘﻂ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻦ!
ﮔﺎﻫﯽ ﻧﮕﻔﺘﻦ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺗﺮ ﺍﺯ ﮔﻔﺘﻦِ ﺳﺨﻨﺎﻥِ ﺁﺷﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ
ﺳﺒﮏ ﻣﯿﮑﻨﺪ … ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻦ .
ﯾﮏ ﻭﻗﺘﻬﺎﯾﯽ ﺳﻌﯽ ﮐﻦ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﺒﻨﺪﯼ ﺑﺮ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﻧﯿﺶ ﺩﺍﺭ، ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻨﯽ
ﻭ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻧﺖ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﻫﯽ ﺳﮑﻮﺕ ﺭﺍ ﺗﻤﺮﯾﻦ ﮐﻨﺪ …
ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﮐﻪ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﯼ ﭼﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺑﺮ ﺳﺮﺕ ﺁﻭﺍﺭِ ﻣﺼﯿﺒﺖ ﺁﻣﺪ، ﮐﺴﯽ ﺭﺍ
ﻣﻘﺼﺮ ﻧﮑﻦ, ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺩﻟﯿﻞِ ﺍﺻﻠﯽ ﺭﺍ، ﺩﺭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﯿﺎﺑﯽ !
ﺩﻗﯿﻘﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺣﺲِ ﺍﻧﻔﺠﺎﺭ ﺩﺭ ﺳﻠﻮﻟﻬﺎﯾﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻥ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ, ﺳﮑﻮﺕ
ﺭﺍ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﮐﻦ, ﮐﻪ ﺫﻫﻨﺖ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﺎ ﻗﻠﺒﺖ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻤﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﮕﯿﺮﺩ .
ﯾﮏ ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ ” ﺳﮑﻮﺕ” ﭘﺎﺳﺦِ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺩﺭﺩﻫﺎﺳﺖ
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
N

Nazanin

مهمان
چون برگ از انگشت مهر تو افتاده‌ام

اما هر شب در آ*غ*و*ش تو آرام می‌گیرم

رویایت زمین را گرفته

و من بر خاک خفته

پاییز دفتر من بود که پر برگ تو را می‌سرود

هنوز و هر سال بی‌کیف و بی‌کتاب

در همه‌ی کوچه باغ‌ها

مشق عشق می‌کنم

و هیچ مدرسه‌ای راهم نمی‌دهد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
N

Nazanin

مهمان
دنیا به من نشان داد که یادم بماند...در زندگی یک روز به عقب نگاه می‌کنی و به آن چیزی که گریه دار بود می‌خندی.

زندگی را آغاز کن...

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی

اگر سفر نکنی،

اگر چیزی نخوانی...

اگر به صداهای زندگی گوش ندهی،

اگر از خودت قدر دانی نکنی...

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی

زمانی که خوباوری را در خودت بکشی،

وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند...

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی

اگر برده‌ی عادات خود شوی،

اگر همیشه از یک راه تکراری بروی،

اگر روز مرگی را تغییر ندهی،

اگر رنگ‌های متفاوت به تن نکنی،

یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی،

اگر از شور و حرارت،

از احساسات سرکش،

و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وا می‌دارند

دوری کنی...
به آرامی آغاز به مردن می کنی
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی...
اگر ورای رویا ها نروی...
اگر به خودت اجازه ندهی که کسم کم یک بار در تمام زندگی ات ورای مصلحت اندیشی
بروی...
امروز زندگی را آغاز کن!
امروز مخاطره کن!
امروز کاری کن!
نگذار که به آرامی بمیری...
شادی را فراموش نکن!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
S

.SARISA.

مهمان
وای بر آن روزی که چیزی حتی عشق ،عادتمان شود !
عادت همه‌چیز را ویران می‌کند؛ از جمله عظمت دوست داشتن را، تفکر خلاق را، عاطفه جوشان را ...
عاشق کم است ، سخنِ عاشقانه فراوان !
روزگاریست چه بد، که دیگر کلام عاشقانه دلیل عشق نیست و آواز عاشقانه‌ خواندن دلیل عاشق بودن ...!

• نادرابراهیمی
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا