You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
مدیریت کل سایت بازنشسته
مقامدار بازنشسته
کاربر تکرمان
ای عشق که هستی به یقین معشوقم
تو خالق مطلقی و من مخلوقم
بر کوری منکران که بدخواهانند
بالا ببرم بلند تا عیوقم
#مولانا
انجمن رمان نویسی
دانلود رمان
مدیریت کل سایت بازنشسته
مقامدار بازنشسته
کاربر تکرمان
برق سپيده ديدم در مشرق جبينت
گلها به ديده چيدم از باغ آستينت
در اوج خويش همچون خورشيد نيمروزی
ای حلقه ی افقها در سايه ی نگينت
چون باده ميتراود از كوزه ای نگارين
شعری كه میتراود از چشم نازنينت
چشم تو گرم نجواست با من كه آمدی؟ آه!
عمری نشسته بودم اق عشق در كمينت
آيا تو آن صدايی ای آشنا كه بايد
تا جاودان بپيچد در هستیام طنينت؟
#حسين_منزوی
انجمن رمان نویسی
دانلود رمان
مدیریت کل سایت بازنشسته
مقامدار بازنشسته
کاربر تکرمان
میخواهم و میخواستمت، تا نفسم بود
میسوختم از حسرت و عشق تو بسم بود
عشق تو بسم بود، که این شعلهی بیدار
روشنگر شبهای بلند قفسم بود
آن بختگریزنده دمی آمد و بگذشت
غم بود، که پیوسته نفس در نفسم بود
دست من و آ*غ*و*ش تو، هیهات که یک عمر
تنها نفسی با تو نشستن هوسم بود
بالله، که بجز یاد تو، گر هیچ کسم هست
حاشا، که بجز عشق تو، گر هیچ کسم بود
سیمای مسیحائی اندوه تو، ای عشق!
در غربت این مهلکه فریادرسم بود...
#فریدون_مشیری
انجمن رمان نویسی
دانلود رمان
مدیریت کل سایت بازنشسته
مقامدار بازنشسته
کاربر تکرمان
مائیم ز عشق یافته مرهم خود
بر عشق نثار کرده هر دم دم خود
تا هر دم ما حوصلهٔ عشق رود
در هر دم ما عشق بیابد دم خود
#مولانا
انجمن رمان نویسی
دانلود رمان