• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید
  • رمان عاشقانه و جنایی کاراکال به قلم حدیثه شهبازی کلیک کنید
  • خرید رمان عاشقانه، غمگین، معمایی دلداده به دلدار فریبا میم قاف کلیک کنید

اشعار سهراب سپهری

  • نویسنده موضوع .SARISA.
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 55
  • بازدیدها 2K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

.SARISA.

مدیریت کل سایت بازنشسته
کاربر ویژه تک رمان
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,239
لایک‌ها
25,307
امتیازها
138
سن
23
کیف پول من
83
Points
0
آخرین ویرایش:
امضا : .SARISA.

.SARISA.

مدیریت کل سایت بازنشسته
کاربر ویژه تک رمان
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,239
لایک‌ها
25,307
امتیازها
138
سن
23
کیف پول من
83
Points
0
زندگی لبخندی است
که نشسته بر لبانِ من و تو
زندگی عشق نهفته است
به اندیشه ی تو


سهراب_سپهری
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : .SARISA.

.SARISA.

مدیریت کل سایت بازنشسته
کاربر ویژه تک رمان
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,239
لایک‌ها
25,307
امتیازها
138
سن
23
کیف پول من
83
Points
0
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی …
به حباب نگران ل*ب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند …
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز...!


سهراب سپهری
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : .SARISA.

.SARISA.

مدیریت کل سایت بازنشسته
کاربر ویژه تک رمان
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,239
لایک‌ها
25,307
امتیازها
138
سن
23
کیف پول من
83
Points
0
آخرین ویرایش:
امضا : .SARISA.

.SARISA.

مدیریت کل سایت بازنشسته
کاربر ویژه تک رمان
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,239
لایک‌ها
25,307
امتیازها
138
سن
23
کیف پول من
83
Points
0
"رفتن" که بهانه نمیخواهد
یک چمدان میخواهد از دلخوریهاى تلنبار شده و گاهى حتى دلخوشیهاى انکار شده ...

رفتن که بهانه نمیخواهد وقتى نخواهى بمانى ، با چمدان که هیچ بى چمدان هم میروى !

"ماندن" اما بهانه مى خواهد ،
دستى گرم، نگاهى مهربان، دروغهاى دوست داشتنى،
دوستت دارمهایى که مى شنوى اما باور نمى کنى،
یک فنجان چاى، بوى عود، یک آهنگ مشترک، خاطرات تلخ و شیرین ...

وقتى بخواهى بمانى ،
حتى اگر چمدانت پر از دلخورى باشد خالى اش مى کنى و باز هم میمانى ...

میمانى و وقتى بخواهى بمانى ، نم باران را رگبار مى بینى و بهانه اش مى کنى براى نرفتنت !

آرى ،
آمدن دلیل مى خواهد
ماندن بهانه
و رفتن هیچکدام ......


سهراب_سپهری
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : .SARISA.

.SARISA.

مدیریت کل سایت بازنشسته
کاربر ویژه تک رمان
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,239
لایک‌ها
25,307
امتیازها
138
سن
23
کیف پول من
83
Points
0
باید امشب چمدانی را
که به اندازه پیراهن تنهایی من جا دارد
بردارم
و به سمتی بروم
که درختان حماسی پیداست
رو به آن وسعت بی‌واژه که همواره مرا می‌خواند

یک نفر باز صدا زد؛ سهراب

کفش‌هایم کو؟ ...


سهراب_سپهری
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : .SARISA.

.SARISA.

مدیریت کل سایت بازنشسته
کاربر ویژه تک رمان
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,239
لایک‌ها
25,307
امتیازها
138
سن
23
کیف پول من
83
Points
0
و نترسیم از مرگ
مرگ پایان کبوتر نیست
مرگ وارونه یک زنجره نیست
مرگ در ذهن اقاقی جاری است
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد
مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می‌گوید
مرگ با خوشه انگور می‌آید به د*ه*ان
مرگ در حنجره سرخ – گلو می‌ خواند
مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است
مرگ گاهی ریحان می‌ چیند
مرگ گاهی ودكا می نوشد
گاه در سایه نشسته است به ما می ‌نگرد
و همه می ‌دانیم
ریه‌های ل*ذت، پر اکسیژن مرگ است.


سهراب_سپهری
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : .SARISA.

.SARISA.

مدیریت کل سایت بازنشسته
کاربر ویژه تک رمان
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,239
لایک‌ها
25,307
امتیازها
138
سن
23
کیف پول من
83
Points
0
.
من مسلمانم
قبله‌ام یک گل سرخ
جانمازم چشمه
مهرم نور
دشت سجاده من
من وضو با تپش پنجره ها می‌گیرم
در نمازم
جریان دارد ماه
جریان دارد طیف
سنگ از پشت نمازم پیداست
همه ذرات نمازم متبلور شده است
من نمازم را وقتی می‌خوانم
که اذانش را باد،
گفته باشد سر گلدسته سرو
من نمازم را پی تکبیره الاحرام علف می‌خوانم
پی قد قامت موج
کعبه‌ام بر ل*ب آب
کعبه‌ام زیر اقاقی‌هاست
کعبه‌ام مثل نسیم
می‌رود باغ به باغ
می‌رود شهر به شهر

حجرالاسود من روشنیِ باغچه است ...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : .SARISA.

.SARISA.

مدیریت کل سایت بازنشسته
کاربر ویژه تک رمان
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,239
لایک‌ها
25,307
امتیازها
138
سن
23
کیف پول من
83
Points
0
.
میان راه سفر از سرای مسلولین
صدای سرفه می‌آمد
زنان فا***حشه در آسمان آبی شهر
شیار روشن جت ها را
نگاه می‌کردند
و کودکان پی پرپرچه‌ها روان بودند
سپورهای خیابان سرود می‌خواندند
و شاعران بزرگ
به برگ‌های مهاجر نماز می‌بردند
و راه دور سفر از میان آدم و آهن
به سمت جوهر پنهان زندگی می‌رفت
به غربت تریک جوی آب می‌پیوست
به برق ساکت یک فلس
به آشنایی یک لحن
به بیکرانی یک رنگ ...


سهراب_سپهری
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : .SARISA.

.SARISA.

مدیریت کل سایت بازنشسته
کاربر ویژه تک رمان
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,239
لایک‌ها
25,307
امتیازها
138
سن
23
کیف پول من
83
Points
0
در تاریکی بی آغاز و پایان
دری در روشنی انتظارم رویید
خودم را در پس در تنها نهادم
و به درون رفتم:
اتاقی بی‌روزن
تُهیِ نگاهم را پر کرد
سایه‌ای در من فرود آمد
و همه شباهتم را در ناشناسی خود گم کرد
پس من کجا بودم؟
شاید زندگی‌ام
در جای گمشده‌ای نوسان داشت
و من انعکاسی بودم
که بی‌خودانه همه خلوت‌ها را بهم می‌زد
در پایان
همه رویاها در سایه بهتی فرو می‌رفت

من در پس در تنها مانده بودم
همیشه خودم را در پس یک در تنها دیده‌ام
گویی وجودم در پای این در جا مانده بود
در گنگی آن ریشه داشت.
آیا زندگی‌ام صدایی بی پاسخ نبود؟

در اتاق بی روزن انعکاسی سرگردان بود
و من در تاریکی خوابم برده بود
در ته خوابم خودم را پیدا کردم
و این هشیاری خلوت خوابم را آلود
آیا این هشیاری خطای تازه من بود؟

در تاریکی بی آغاز و پایان
فکری در پس در تنها مانده بودم
پس من کجا بودم؟
حس کردم جایی به بیداری می‌رسم
همه وجودم را در روشنی این بیداری تماشا کردم:
آیا من سایهٔ گمشده خطایی نبودم؟

در اتاق بی روزن
انعکاسی نوسان داشت
پس من کجا بودم؟
در تاریکی بی آغاز و پایان
بهتی در پس در تنها مانده بودم ...


سهراب_سپهری
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : .SARISA.
بالا