• مصاحبه اختصاصی رمان کاراکال میگل سانچز کلیک کنید

داستان بازی The last of us

  • نویسنده موضوع Lady of Darkness
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 32
  • بازدیدها 894
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

Lady of Darkness

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-09
نوشته‌ها
638
لایک‌ها
647
امتیازها
63
سن
22
کیف پول من
50
Points
0
سکانس دوم، این ماجرا را به اوج‌اش می‌رساند. سکانسی که بدون تردید جزو بهترین سکانس‌های “آخرین ما” محسوب می‌شود و به‌شدت با فرم و ساختار درام جوردرمی‌آید. “جول”، “الی” و “تامی” هیچ کدام‌شان چیزی نمی‌گویند و سوار بر اسب می‌شوند و به سمت دانشگاه “کلورادو” حرکت می‌کنند. این چیزی نگفتن یعنی مشکلی در کار است و یک چیزی جور درنمی‌آید! حتی در یک نما داریم که الی کاملا بی‌اعتنا ولی در عین حال با تمام احساسات کودکانه و قهر کردن‌اش از کنار جول رد می‌شود و برروی اسب‌اش می‌نشیند. در راه موسیقی شاهکار گوستاوو کاملا با فرم صح*نه آشناست و در خدمت این فضای احساسی قرار دارد. در یک پلان می‌بینیم هر سه بازمانده بر اسب‌شان سوار شدند و آرام آرام راه می‌روند و هیچ چیزی هم نمی‌گویند. “جول” از همه عقب‌تر است و “الی” و “تامی” در جلو. این نما کاملا نشان می‌دهد که “جول” بدجوری دارد فکر می‌کند. فکر اینکه از تامی و الی جدا شود و آن‌ها را با هم رها کند. ناگهان پلان عوض می‌شود. در یک قاب شاهکار از روبه‌رو الی و جول را با هم می‌بینیم. این‌جا دقیقا متوجه می‌شویم “جول” تصمیم‌اش را گرفته است. صح*نه اشاره می‌کند این دو با هم می‌مانند و نگاه مهربان جول از دور به الی این تصمیم را تثبیت می‌کند. تا اینکه با رسیدن به دانشگاه “جول” به “تامی” می‌گوید که به همراه “الی” خواهد رفت و با برادرش خداحافظی می‌کند. ناگهان و ناخودآگاه از درون حس می‌کنیم “الی” خوشحال می‌شود. “الی” که در لاک خودش فرورفته بود و حرف نمی‌زد با تصمیم جول می‌خندد و سریع به پشت اسب جول می‌نشیند تا با هم بروند. این سکانس تمام حس‌های خوب دنیا را باهم به‌تان هدیه می‌دهد.

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Lady of Darkness

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-09
نوشته‌ها
638
لایک‌ها
647
امتیازها
63
سن
22
کیف پول من
50
Points
0
به سکانس شاهکار آخر فصل پاییز می‌رسیم. سکانسی که به شکل فوق‌العاده‌ای با گیم‌پلی درهم آمیخته است. ابتدا کنترل جول را به دست می‌گیریم که به شدت هم زخمی است. او به زحمت و با کمک گرفتن از در و دیوار راه می‌رود. داریم آماده می‌شویم تا جول را از استقلال همیشگی‌اش دور ببینیم. تا اینکه دیگر در و دیوار هم کارساز نیست و جول به زمین می‌افتد. دقت کنید! “الی” می‌آید و زیربغل “جول” را می‌گیرد تا کمک‌اش کند راه برود. بازهم این‌جا گیم‌پلی داریم و ما باید کنترل را به دست بگیریم. اما دقیقا چه کسی را هدایت می‌کنیم و راه می‌بریم؟ به این فکر کرده‌اید؟ آیا داریم “الی” را هدایت می‌کنیم که توسط آن “جول” هم راه برود یا برعکس؟ مشخص نیست و نمی‌دانیم. شاید هردو را باهم هدایت می‌کنیم. دقیقا هدف این سکانس هم همین است. می‌خواهد انتقال احساسات انجام دهد. می‌خواهد “جول” و “الی” را برای‌مان یکی کند می‌خواهد بگوید دیگر راه‌شان جدا نیست و قدم به قدم و پا به پای هم حرکت می‌کنند. این یعنی نهایت بلوغ در ساختن بهترین فرم در این صح*نه. حالا جول دست‌های‌اش را بر روی شانه‌های “الی” گذاشته و بر او تکیه کرده است. مگر آدم بر کالایی که می‌خواهد تحویل دهد تا ماموریت‌اش انجام شود تکیه می‌کند؟ قطعا خیر! چون دیگر الی آن کالای قاچاق نیست. “الی” سرشار از احساس است و هیچ‌کس جز “جول” آن را نمی‌داند. وقتی “جول” به زمین می‌افتد الی خودش را به آب و آتش می‌زند. به نگرانی او خوب دقت کنید. تمام زورش را می‌زند تا جول را بلند کند. به جول می‌گوید “پاشو بهم بگو باید چی‌کار کنم… توروخدا”. این جمله همه چیز است. نشان می‌دهد “الی” تا این‌جا کاملا بر جول تکیه کرده بود اما سرنوشت کاری می‌کند که او تکیه‌گاه جول باشد.

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Lady of Darkness

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-09
نوشته‌ها
638
لایک‌ها
647
امتیازها
63
سن
22
کیف پول من
50
Points
0
در زمستان “الی” و “جول” در خانه‌ای کوهستانی سرپناه گرفته‌اند. جول در آستانه‌ی مرگ است و برای مراقبت و نگه‌داری کاملا به الی نیاز دارد و به او تکیه کرده است. الی که نان آور خانه شده (!) به شکار می‌رود و می‌خواهد یک گوزن بزرگ را شکار کند. بعد از روانه کردن چندین تیر به سمت گوزن بخت برگشته به جنازه‌اش می‌رسد اما بر سر جنازه‌ی گوزن با دو مرد غریبه‌ی عجیب روبه‌رو می‌شود. دیوید و جیمز که نام آن دو نفر است معامله‌ای با الی می‌کنند. آن‌ها گوشت گوزن را برمی‌دارند و در عوض مقداری دارو به الی می‌دهند تا بتواند جول را مداوا کند و از مرگ نجات‌اش دهد. جیمز می‌رود دارو‌ها را بیاورد و در این میان الی و دیوید در مقابل کلیکرها و افراد آلوده به بیماری مقاومت می‌کنند. سپس دیوید به الی می‌گوید آن افرادی که در دانشگاه “کلورادو” کشتند اعضای گروه‌اش بودند اما با این وجود به الی اجازه می‌دهد تا آن‌جا را ترک کند و داروها را به جول برساند. الی که ترسیده بود هراسان سوار بر اسب‌اش می‌شود و به سمت مخفیگاه‌شان حرکت می‌کند. دیوید هم افرادی را برای تعقیب او می‌فرستد. صبح روز بعد آن افراد الی را به دور از جول محاصره و دستگیر می‌کنند. حالا الی یک طرف مانده و جول هم طرفی دیگر! الی درحالی که زندانی شده متوجه می‌شود دیوید و افرادش آدم‌خوار هستند و بعد از تلاش‌های فراوان و امتنا کردن از پیوستن به گروه دیوید موفق می‌شود تا از آن‌جا فرار کند. دیوید الی را در یک رستوران گیر می‌اندازد و آن‌ها با هم درگیر می‌شوند. از طرفی جول در کلبه‌ی سرپوشیده‌شان ناگهان به‌هوش می‌آید و بعد از بازجویی کردن از دو مامور امنیتی متوجه می‌شود الی زنده است و کجا می‌تواند او را پیدا کند. وقتی جول به رستوران می‌رسد الی را می‌بیند که درحال کشتن دیوید با ضربات پی در پی چاقو است و سرانجام هم‌دیگر را به آ*غ*و*ش می‌کشند و گریه می‌کنند و گریه می‌کنید!

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Lady of Darkness

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-09
نوشته‌ها
638
لایک‌ها
647
امتیازها
63
سن
22
کیف پول من
50
Points
0
زمستان اوج احساسات بازی است. تعامل عالی احساسات میان جول و الی که به بهترین شکل ممکن روایت می‌شود و شاهکار روایی دارد. روند ماجراهای زمستان انقدر خوب است که آخرش گریه‌تان را درمی‌آورد. البته این‌بار نه از ناراحتی بلکه از خوشحالی! اولین سکانس زمستان شکار خرگوش است. هدف از تماشای شکار شدن خرگوش توسط الی چیست؟ این سکانس به ما می‌گوید الی دیگر آن دختر بچه‌ی چهارده ساله‌‌ای نیست که سرش باد دارد و فقط نترس است! بلکه این شجاعت‌اش را به ناچار باید صرف کسب مهارت و مراقبت از خودش و جول کند که می‌کند. بعد از آخرین نماهایی که از پاییز دیدیم آماده شدیم تا به الی تکیه کنیم و بار امانت آسمان را بر دوش‌اش بگذاریم! حالا زمستان با اولین پلان‌اش به ما می‌گوید قانون طبیعت برای بقا به الی کمک کرده تا بتواند مهارت‌های‌اش را گسترش دهد و یک خرگوش کوچک و سریع را از فاصله‌ی دور با تیروکمان بزند. تازه این پایان کار نیست و شکار گوزن هم در قدم بعدی قرار دارد. شخصیت جدید الی در فصل زمستان هنوز کاملا برای‌مان باز نشده است. ملاقات او با دیوید را به یاد آورید. دیوید از الی می‌خواهد اسم‌اش را بگوید اما الی این‌کار را نمی‌کند و کاملا هواس‌اش به دور و بر است که نکند کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه باشد. این رفتار الی را مقایسه کنید با زمانی که با هنری و سم ملاقات کرده بودند. اولین کسی که اسم‌اش را بدون سوال و جواب گفت الی بود و حتی پیشنهاد داد که می‌توانند باهم باشند و به‌هم کمک کنند. تغییر شخصیت را می‌بینید؟ الی دیگر گرگ باران دیده شده و این را کاملا در لابه‌لای بافت‌های بازی حس می‌کنیم. اما با همه‌ی این تندخویی‌ها وقتی دیوید از او می‌پرسد در ازای گوشت گوزن‌ چه می‌خواهی تغییر لحن می‌دهد و به‌سرعت می‌گوید دارو! یعنی وقتی پای جول وخوب شدن‌اش در میان باشد او باز هم می‌تواند همان کودک بی‌احتیاط شود. دلیل‌اش چیست؟ یعنی هیچ چیزی به جز خوب شدن جول برای‌اش مهم نیست و هر ماجرایی در این راستا فکرش را از کار می‌اندازد.

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Lady of Darkness

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-09
نوشته‌ها
638
لایک‌ها
647
امتیازها
63
سن
22
کیف پول من
50
Points
0
زمستان قدم به قدم‌اش سرشار از احساس است. سناریوی زمستان آن‌قدر حساب شده نوشته شده است که تنها باید خود را به دست آن بسپارید و از هرچه احساس در کره‌ی زمین است بی‌نیاز شوید! ببینید چه سکانی داریم! الی بعد از گرفتن دارو به‌سرعت به خانه و پیش جول برمی‌گردد. به نگرانی او دقت کردید؟ فکر کرد جول مرده است. الی به جول آمپول می‌زند او را تیمار می‌کند و کنارش می‌خوابد. دوربین به بالای سرشان می‌رود و فقط این دو بازمانده را نشان‌مان می‌دهد. اوج نزدیک شدن الی و جول برای‌مان نشان داده می‌شود. سازندگان با این قصه و روایت جادو کرده‌اند. صبح روز بعد که الی متوجه می‌شود افراد دیوید تعقیب‌اش کردند می‌گذارد می‌رود تا آن‌ها دنبال‌اش کنند اما به جول دست‌رسی نداشته باشند. ببینید چقدر خوب این احساس باز می‌شود.

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Lady of Darkness

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-09
نوشته‌ها
638
لایک‌ها
647
امتیازها
63
سن
22
کیف پول من
50
Points
0
اما قدم به قدم لحظات پایانی سناریوی زمستان را باید ب*و*سید! تدوین این سکانس‌ها چنان کاری با احساسات‌تان می‌کند که ناخودآگاه با همه‌ی وجودتان دل‌تان شور می‌افتد و نگران الی و جول می‌شوید. آن‌ها از هم دور هستند. الی از دست دیوید فرار می‌کند و جول در بستر بیماری به هوش می‌آید. جول نمی‌داند چه بر سر الی آمده. سکانس بازجویی جول از دو تن از افراد دیوید نهایت عشق جول را به الی نشان می‌دهد. همان دختر بچه‌ای که نگذاشت جول بمیرد و با همه‌ی جثه‌ی کوچک‌اش هرکاری که می‌توانست برای او انجام داد و چیزی دریغ نگذاشت. فرو کردن چاقو در زانوی آن مرد چنان حسی از جول به بازی‌کننده منتقل می‌کند که تمام آن احساسات به وی القا می‌شود. لحظات پایانی فصل زمستان تا وقتی که جول و الی به هم برسند شاهکار روایت و تدوین دارد. جابه‌جایی کنترل شخصیت‌ها بین الی و جول این ارتباط عاطفی را تشدید می‌کند و حلقه‌ی عشق پدر دختری‌شان را تنگ‌تر و تنگ‌تر!

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Lady of Darkness

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-09
نوشته‌ها
638
لایک‌ها
647
امتیازها
63
سن
22
کیف پول من
50
Points
0
سکانس رستوران آخرین سکانس زمستان است. رستورانی در حال سوختن زیر شلاق د*اغ آتش و سرمای برف که تنها دو نفر درون آن هستند. الی و دیوید! بازی طبق معمول اکثر اتفاقات فصل زمستان را هم با گیم‌پلی درگیر می‌کند تا با همه‌ی وجودتان شما را در بازی بکشد. الی قایم می‌شود و دیوید به دنبال‌اش می‌گردد. دیوید می‌خواهد الی را بکشد بازی‌کننده دارد از استرس جان‌اش بالا می‌آید. نه تیراندازی داریم و نه صح*نه‌های شلوغ و نه غول و از این حرف‌ها اما چنین هیجانی را تاکنون تجربه نکرده‌اید! وقتی دیوید متوجه شما می‌شود و با الی پا به فرار می‌گذارید به قدری می‌ترسید که انگار واقعا کسی دنبال‌تان کرده و می‌خواهد بکشد‌تان! یک تدوین عالی دیگر داریم. از آن فضا بیرون می‌آییم و با جول وارد می‌شویم و الی را درحال کشتن دیوید می‌بینیم. الی با همه‌ی وجودش با ترس‌اش با بغض‌اش با اضطراب‌اش با همه‌ی حس‌های بد دنیا دارد پشت سرهم دیوید را با چاقو می‌زند و جول می‌رسد و هم‌دیگر را ب*غ*ل می‌کنند و اشک‌تان در‌می‌آید. باور کنید کار سختی است که در این سکانس گریه نکنید. به شکل معجزه‌آسایی سناریوی زمستان احساسی است و با وجودتان بازی می‌کند. این فصل چنان ر*اب*طه‌ی عاطفی عمیقی بین جول و الی ایجاد می‌کند و چنان شخصیت پردازی‌ای نشان‌تان می‌دهد که با تمام قلب‌تان این دو بازمانده را باور می‌کنید. تنهایی‌شان را باور می‌کنید. تیمارداری الی از جول و نجات‌ دادن‌اش از مرگ را باور می‌کنید. حس جول به الی بعد از اینکه روبه‌راه شد را باور می‌کنید. این‌گونه بلاهایی بر سرتان می‌آورد بازی آخرین ما!

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Lady of Darkness

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-09
نوشته‌ها
638
لایک‌ها
647
امتیازها
63
سن
22
کیف پول من
50
Points
0
جول و الی در فصل بهار به “سالت لیک سیتی” می‌رسند. آن‌ها در راه به تونلی زیرزمینی برخورد می‌کنند که وسط‌اش را آب گرفته و سعی دارند از روی اجسام شناور بر آن رد شوند که ناگهان به درون آب سقوط می‌کنند. جول الی را از غرق شدن نجات می‌دهد اما در همین گیرودار نیروهای امنیتی “کرم شب‌تاب” آن‌ها را می‌گیرند و به بیمارستانی که محل استقرارشان بود می‌برند. جول درحالی در بیمارستان به‌هوش می‌آید که توسط “مارلین” مورد استقبال قرار می‌گیرد. او به جول می‌گوید که دارند الی را برای یک عمل جراحی آماده می‌کنند. آن‌ها می‌خواهند مغز الی را جراحی کنند و بر روی‌اش آزمایش‌های مختلفی انجام دهند تا از آن طریق واکسن مقاوم با عفونت را بسازند. با این کار الی می‌میرد! جول از چنگ محافظ امنیتی که برای‌اش گذاشته شده بود می‌گریزد و پس از مبارزه با نیروهای امنیتی دیگر خود را به اتاق عمل می‌رساند. جایی که الی بی‌هوش روی تخت است و چندین جراح بالای سرش قرار دارند. جول الی را برمی‌دارد و از طریق آسانسور به طرف پارکینگ می‌رود اما در آن‌جا “مارلین” راه‌اش را می‌بندد. رهبر “کرم شب‌تاب” می‌خواهد جول را از این کار منصرف کند و به هر قیمتی عمل‌اش را انجام دهد اما جول مارلین را می‌کشد تا دیگر کسی از “کرم شب‌تاب” به دنبال‌شان نیاید. بنابراین الی را سوار ماشین می‌کند و دو نفری می‌زنند به دل جاده! در حین رانندگی به خارج از شهر جول به الی می‌گوید که گروه “کرم شب‌تاب” افراد زیادی همچون او را که در برابر بیماری مقاوم بودند پیدا کرده است و پزشکان نیز بر روی‌شان عمل جراحی انجام داده‌اند که هیچ کدام هم موفقیت آمیز نبوده و در تحقیقات‌شان شکست خورده‌اند. و همین‌طور دروغ می‌گوید که دیگر “کرم شب‌تاب” جست‌وجو را برای درمان بیماری متوقف کرده است. جول نتوانست به الی بگوید که آن‌ها می‌خواستند برای تهیه‌ی واکسن او را بکشند و جان‌اش را بگیرند. بازی درحالی به پایان می‌رسد که آن‌ها در کنار جاده و نزدیک محل استقرار تامی توقف کرده‌اند. الی از اینکه افراد زیادی جان‌شان را برای‌اش از دست دادند و او هم‌اکنون بی‌مصرف باقی‌مانده احساس گناه می‌کند و از این رو از جول می‌خواهد که قسم بخورد همه‌ی حرف‌هایی که زده راست بوده است. با قسم خوردن جول پرونده‌ی قصه‌ی این بازی شاهکار تمام می‌شود.

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Lady of Darkness

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-09
نوشته‌ها
638
لایک‌ها
647
امتیازها
63
سن
22
کیف پول من
50
Points
0
سکانس اولیه‌ی بهار بی‌نظیر است. بعد از آن دردسرهای سرد زمستان، بازی یک جاده‌ی سرسبز بهاری را با موسیقی آرامش‌بخش گوستاوو نشان‌مان می‌دهد که از این نشان دادن هم هدف دارد. اگر دقت کرده باشید جول زیاد حرف می‌زند. با الی شوخی می‌گوید و اصلا انگار نه انگار همان آدم جدی و خسته‌ی قدیم است که هیچ چیزی جز کارش (برای فراموش کردن گذشته) برای‌اش اهمیتی نداشت. بعد از پشت سر گذاشتن سه فصلی که سپری شد و ماجراهایی که برای او و الی پیش آمد و بعد از اینکه چندین بار توسط الی نجات پیدا کرد طبیعی است که این‌گونه عاشق الی باشد و این مسیر بهاری کاملا نشان دهنده‌ی همین است. نکته‌ی دیگری که با پشت سرگذاشتن جاده و نزدیک‌تر شدن به بیمارستان (خیلی نزدیک) توجه بازی‌کننده را جلب می‌کند میل درونی هریک از بازمانده‌هاست. الی بدجوری در لاک خودش فرو رفته است. نمی‌داند چه اتفاقی قرار است بی‌افتد. آن‌ها سختی‌های زیادی کشیده‌اند و حالا الی می‌خواهد نتیجه‌ی این سختی‌ها را ببیند. از طرفی جول به‌شدت سرخوش و شاد است. او چیزی به‌نام احساس به‌دست آورده که همه‌اش با وجود الی معنا می‌گیرد. با این پیش‌فرض‌ها به جلو و جلوتر می‌رویم تا جایی که قصه، میخ‌اش را محکم می‌کند! بعد از دیدن زرافه‌ها و آن موسیقی شاهکار، جول احساسات‌اش را بروز می‌دهد. او می‌گوید: “ما مجبور نیستیم این کارو انجام بدیم! می‌تونیم برگردیم پیش تامی و بی‌خیال بشیم!” اما جواب الی دندان‌شکن‌تر است: “بعد از این همه سختی‌ها و بدبختی‌هایی که کشیدیم و اتفاقاتی که به‌خاطر من افتاد، من نمی‌تونم بی‌مصرف باشم و به هیچ دردی نخورم.” این دو دیالوگ هدف جول و الی را کاملا برای‌مان مشخص می‌کند. جول عاشق الی شده (عشق پدر دختری) و نمی‌تواند از او دل بکند از طرفی الی در انجام این کار مصمم است.

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Lady of Darkness

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-09
نوشته‌ها
638
لایک‌ها
647
امتیازها
63
سن
22
کیف پول من
50
Points
0
هرچه به پایان نزدیک‌تر می‌شویم این احساس بیشتر اوج می‌گیرد و قابل لمس‌تر از پیش می‌شود. سکانس بیمارستان را به یاد آورید. جایی که مارلین به جول می‌گوید که در این عمل جراحی الی می‌میرد و برای جول هم محافظ می‌گذارد تا کار احمقانه‌ای انجام ندهد و می‌رود. آن بازجویی در فصل زمستان یادتان هست که جول یک چاقو در زانوی یکی از افراد دیوید فرو کرد و چرخاند و چنان با تنفر پرسید الی کجاست که درک‌اش کردیم؟ در بیمارستان چندین برابر آن حس تکرار می‌شود. آن‌جایی که جول مامور محافظ‌اش را می‌گیرد و به دیوار می‌چسباند و دو بار به شکم‌اش شلیک می‌کند تا بگوید اتاق عمل کجاست یکی از بی‌نظیرترین سکانس‌های القای حس عشق و انتقام در تاریخ بازی‌های رایانه‌ای است. به صدای‌اش به رفتارش به حس‌اش به هر کاری که جول انجام می‌دهد بر سر این بازجویی کوتاه که نگاه کنید لحظه به لحظه این شخصیت برای‌تان بازتر می‌شود تا در نهایت خودتان را با او یکی می‌دانید!

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا