شاید به اندازهی فصل افتتاحیه به چشم نیاید اما تابستان اوضاع و احوالاش احساسیتر میشود. “آخرین ما” از مرگ و زندگی میگوید. از فدا کردن و گذشت؛ از عشق از نفرت از بهدست آوردن چیزی در ازای از دست دادن دیگری. “آخرین ما” همهی احساسات دنیا را چنان در وجودتان تزریق میکند که از این دنیا فارغ میشوید و خود را به دنیای آخرزمانی آن میسپارید. سکانس کشته شدن “تس” را بهیاد بیاورید. به ظرافت چگونه مردن او دقت کنید. مرگ “تس” در کاتسین نمایش داده نمیشود و فقط از دور صدای شلیک گلوله را میشنویم. این سکانس از لحاظ فرم عالی است. “جول”، “تس” را از دست داده و با “الی” تنها میشود. درواقع سرنوشت کسی را بهنام “تس” از “جول” میگیرد که شریک تنهاییاش بوده و بدون “تس” جول تنها میماند. اما این اتفاق در ناخودآگاه “جول تاثیر مستقیم دارد. “جول” دیگر “تس” را ندارد. چرا؟ بهخاطر الی! سرنوشت در ازای “تس” چه چیزی را به جول میدهد؟ پاسخ باز هم “الی” است. به شکل بسیار ظریفی روایت قصه همواره تا انتها ر*اب*طهی “جول” با “الی” را نزدیک و نزدیکتر میکند.
انجمن رمان نویسی | تک رمان
انجمن تک رمان...انجمن رمان نویسی تک رمان با ارائه محیطی امن و صمیمی فعالیت خود را در راستای ترویج کتابخوانی آغاز کرده است.
forum.taakroman.ir