...که یکی شان به خونم تشنه است و ان دوی دیگر به قدری خریدارانه تن و بدنم را وارسی می کنند که من از همین حالا مشغول فاتحه خواندنم.
یا حضرت صبر!
#ادامه_دارد
#موقعیت_صفر
#زینب_گرگین
#انجمن_تک_رمان
بچه ها با یاس خداحافظی کنید😂😂😂
Saba.N خیالت راحت صبا، سرشو می کنم زیر اب حامی رو می فرستم برای خودت 😂💔
...روی او را ندیده بودم.
دستم می لرزد و اهسته به طرف کمر شلوارم می رود تا ان را بیرون بکشم.
قصد دارم اصلا به چشم های خون نشسته اش نگاه نکنم.
عکس را در میارم و بدون اینکه سرم را بلند کنم به طرفش می گیرم.
محکم از دستم می کشد و به طرف بالکن می رود.
#ادامه_دارد...
#موقعیت_صفر
#زینب_گرگین...
...زیرا پدرم امشب گشت است.
لَبم را می گزم و در نگاه پر ترسش اهسته پچ می زنم :
- باید تماس بگیرم.
متفکر و پر از دودلی در نگاهم خیره می شود.
#ادامه_دارد
زینب نوشت : همه چیز به یه تماس بستگی داره :) یعنی اگه یاس بتونه زنگ بزنه و خودش رو به سروان برسونه حامی باید الفاتحه خودشو بخونه 😂🗿
#موقعیت_صفر...
#پست۳۶
#تیامو
*** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! ***
#رمانتیامو
#صبا_نصیری
#انجمن_تک_رمان
...عصبی باز می کنم و ان چرم مضحک را به طرف تخت پرتاب می کنم. سراغ پاهایش می روم و اهسته زیر لَب زمزمه می کنم :
- تو راست میگی، من بی شرفم!
#ادامه_دارد
پی نوشت: دیگه کاری از دست من و مهراد براش بر نمیاد :) حامی می خواد انتقام نامردی که در حقش شده رو از یکی دیگه بگیره! فقط باید دید یاس خودش چند...
...خواهد از پا درم بیاورد و ورزش کردنم با خوردنم یکسان نمی شود.
نگاه زیر زیرکی ام به ناحیه ای که شکم ان الف بچه قرار گرفته می چرخد.
سیکس پک لعنتی اش بار دیگر مقابلم زنده می شود. چطوری انقدر زیبا ماهیچه های پو*ستِ سفیدش روی یکدیگر قرار گرفته بودند؟
#ادامه_دارد
#موقعیت_صفر
#زینب_گرگین
#انجمن_تک_رمان
...:
- اتفاقا داشتی حوصلم رو سَر می بردی، حرف مفیدی هم که نمیزنی.
جدی در نگاهش خیره می شوم و با لبخند شانه بالا می دهم :
- پس ماشه رو بکش!
و او می کشد. کمی پاهایم سست می شود و نگاهم نا مطمعن...
#ادامه_دارد
کلا از قدیم گفتن دوتا شیر تو یه پادشاهی نمیگنجن😂
#موقعیت_صفر
#زینب_گرگین
#انجمن_تک_رمان
#پست۳۱
#تیامو
#فصل_پنجم
*** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! ***
#تیامو
#رمانتیامو
#صبا_نصیری
#عاشقانه
#انجمن_تک_رمان
...لحظه، رد شدن یه شوک عمیق از کل تنم رو حس می کنم. من کی همچین کاری کردم؟ نگاه متعجبم روی مهراد می چرخه که بفهمم قضیه چیه اما با دیدن نگاه پر از خشم و خط و نشون کشیدن مهراد تازه دوهزاری دستم میاد. چشمم روشن!
#ادامه_دارد
دلم می خواد دختری ع*و*ضی رو خفه کنم 🙂🔪🔪🔪
#موقعیت_صفر
#زینب_گرگین...
...که توی قفلش باز میکنه و من رو به داخل اتاق بیست متری هول میده.
نگاه شوکهام را به چشمای سرخش میدم، نمیفهمم چی ان قدر بهمش ریخته...
- صدات در بیاد خفهات میکنم یاس!
اهسته پلک میزنم و با بسته شدن محکم در فلزی و پیچش صداش تو اتاق پلکم میپره...
#ادامه_دارد
#موقعیت_صفر
#زینب_گرگین...