...به خلخال باشه،
مطلقاً هیچی دیده نمیشد و هیچی دیده نمیشه جز خطهای سفیدِ جاده!
جایی رو نمیدیدم و نمیبینم جز خودِ خودش که خط سفیدِ جلو راهم بود و هست. مثل خطای سفید و درشت روی لباسش...
فکر میکنم از روزی که دیدمش، همه جا رو مه گرفته و چشام جز خودش چیز دیگهای رو نمیبینه...
#صب_نوشت
#دلنوشت
#صب_نوشت
#دلنوشت
#پست۱
دیگر شیدایی را اکیداً و مطلقاً به هیچکس پیشنهاد و توصیه نمیکنم.
دل و دین را که میباختی، هیچ؛
تازه عقل هم زایل میشد!
کارهایی میکردی که شیطان به آن قهقهه میزد و دلقک، برای نمایشِ بعدیاش در سیرک یا که تئاتر از تو و کارهایت، یادداشتنویسی و ایده دزدی میکرد.
خندهام...
...اعتماد داشتمو میخوام کورشون کنم.
این دستی که فقط به سمتِ اون دراز شد و میخوام قطعش کنم.
این تنی که فقط اون لمسش کردو میخوام زیرِ آتیشِ تنِ یکی دیگه و به قصد انتقام، همین روزا بسوزونم.
ولی میدونی...
قلبی که مُرده رو کجا خاکش کنم؟
باورایی که سوختنو، خاکسترشونو کجا بریزم؟
#صب_نوشت
#انجمن_تک_رمان
...نگفتم. اما مینویسم...
من فقط نوشتن بلدمو عاشقی و این مدلی توو خودم ریختن:)
راستی...
من خودم ناراحتی ایجاد نمیکنم و بعد واسشون گریه نمیکنم.
من فقط زیادی سادهتر از هر گرگیام که کنارمه.
من فقط زیادی حساسم.
زیادی میترسم.
زیادی تنهام.
میدونی؟
من فقط زیادی عاشقم....
#صب_نوشت...
#پست58
#مختوم_به_تو
*** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! ***
#انجمن_تک_رمان
#صبا_نصیری_نویسنده
#مختوم_به_تو
#پست57
#مختوم_به_تو
*** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! ***
#مختوم_به_تو
#صب_نوشت
#انجمن_تک_رمان
#پست۳
#منهوک
و تو میتوانستی باشی...
که تو، زیباترین و محکمترین دلیل برای خوب شدن حال من بودی و هستی!
حتی،
در آوارترین و سیاهترین شرایط.
کاغذِ نوشتههایم از سیلابِ گریهام، خیس میشود.
منِ بختبرگشته؛ به که گویم که نمیخواهی، نمیخواستی؟!
#صبا_نصیری
#صب_نوشت
#منهوک