شاه اشک میریخت و ابر از درد و اندوه او باران خروشان را به زمین هدیه میداد...
باران، محنت درون کالبد خود را حاکم زمین میکرد...
#لیلی_به_من_بگو_آسمان
#محمد_یاسین_نصرتی
#انجمن_تک_رمان
#شاهیاس
از دوری تو دلم در س*ی*نه سوخته، جانی ندارم که بازهم همچون خورشید در آسمان زندگیام بتابم....
همه لهله میزنند ببینند این خورشید تابان را
اما چه بود جز گوی سیاه که روز به روز تیره تر میشد؟!
#لیلی_به_من_بگو_آسمان
#محمد_یاسین_نصرتی
#انجمن_تک_رمان
#شاهیاس
گناه! چه کلمه مظلومی...
این دل ستم دیده به امید این عشق نافرجام جان داده است
بی گناهم، من فقط عاشق لیلی آسمان شدم.
#لیلی_به_من_بگو_آسمان
#محمد_یاسین_نصرتی
#انجمن_تک_رمان
#شاهیاس
چشمانم خیس میشوند آنگاه که خیال چشمان تو دریای حسرت را به ساحل قلبم غنیمت میدهد...
روشنایی چهره تو من را بیش از پیش م*ست میکند...
به من بگو چه گناهی کردهام که دلباخته ماهترینِ ماه شدم؟!
#لیلی_به_من_بگو_آسمان
#محمد_یاسین_نصرتی
#انجمن_تک_رمان
#شاهیاس
باید از چه کسی بپرسم که چرا من، که چرا شاه آسمان باید عاشق دختر آفتاب شود
آن هم با این عشق ناممکن؟!
آن هم با این درد بیدرمان؟!
#لیلی_به_من_بگو_آسمان
#محمد_یاسین_نصرتی
#انجمن_تک_رمان
#شاهیاس
ای بانوی زیباروی من، تو را به آن گیسوان زرینت قسم میدهم به من نگاه کن
به چشمان من نگاه کن
عالم درون چشمان مرا ببین که از دیدن تو، در آن ضیافت بپاست...
به ل*بهایم بنگر که از دیدن تو لبخند میزنند.
#لیلی_به_من_بگو_آسمان
#محمد_یاسین_نصرتی
#انجمن_رمان_نویسی_تک_رمان
#شاهیاس
...محمد یاسین نصرتی(شاهیاس)
ژانر: عاشقانه
مقدمه: به آسمان که خیره میشوم، غم میبینم، درد میبینم.
تاریکی همه جا را فرا گرفته؛ امید مانند جانی بی جان دلسوخته؛ اما قلب من هنوز عاشق تو است.
عاشق لبخند تو، عاشق چَشمان تو لیلی آسمانم.
#لیلی_به_من_بگو_آسمان
#محمد_یاسین_نصرتی
#انجمن_تک_رمان
#شاهیاس