دلنوشته دلنوشته لیلی‌ به‌ من بگو آسمان | محمد یاسین نصرتی کاربر انجمن تک رمان

[MASIHA]

ای شاه جهان
تمام هستی‌ام باشد از آن تو... .
من دیگر نمی‌خواهم صاحب این جان و تن باشم؛
من دیگر نمی‌خواهم امید کاشانه‌ی عزیزان باشم.

متن مخفی: مخصوص کپیست

ای شاه جهان
تمام هستی‌ام باشد از آن تو... .
من دیگر نمی‌خواهم صاحب این جان و تن باشم؛
من دیگر نمی‌خواهم امید کاشانه‌ی عزیزان باشم.

#لیلی_به_من_بگو_آسمان
#محمد_یاسین_نصرتی
#انجمن_تک_رمان
#شاهیاس

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[MASIHA]

دیگر توانی برای زیستن ندارم
غمم بی‌جان است
دردم بی‌جان است
تو بگو مرا که باید چه کنم؟!

متن مخفی: مخصوص کپیست

دیگر توانی برای زیستن ندارم
غمم بی‌جان است
دردم بی‌جان است
تو بگو مرا که باید چه کنم؟!

#لیلی_به_من_بگو_آسمان
#محمد_یاسین_نصرتی
#انجمن_تک_رمان
#شاهیاس

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[MASIHA]

در برابر درگاه تو عاجزانه دعا می‌کنم
هق‌هق می‌کنم
دستانم با ضرب رخم را کبود می‌کنند..‌. .
که ای خدای مهربان
ای بخشنده جهان
ای آفریننده هستی
گوش بده
مرا گوش بده... .

متن مخفی: مخصوص کپیست

در برابر درگاه تو عاجزانه دعا می‌کنم
هق‌هق می‌کنم
دستانم با ضرب رخم را کبود می‌کنند..‌. .
که ای خدای مهربان
ای بخشنده جهان
ای آفریننده هستی
گوش بده
مرا گوش بده... .

#لیلی_به_من_بگو_آسمان
#محمد_یاسین_نصرتی
#انجمن_تک_رمان
#شاهیاس

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[MASIHA]

بغض گلویم را فرا گرفت، اشک در چشمانم جمع شد
آرزوی مرگ می‌کردم... .
ناگهان زمین لرزید و تن هر موجودی بر آن ترسید... .
آسمان ترک برداشت و بر زمین آمد!
جهان، تیره بود؛ تیره‌تر شد.

متن مخفی: مخصوص کپیست

بغض گلویم را فرا گرفت، اشک در چشمانم جمع شد
آرزوی مرگ می‌کردم... .
ناگهان زمین لرزید و تن هر موجودی بر آن ترسید... .
آسمان ترک برداشت و بر زمین آمد!
جهان، تیره بود؛ تیره‌تر شد.

#لیلی_به_من_بگو_آسمان
#محمد_یاسین_نصرتی
#انجمن_تک_رمان
#شاهیاس

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[MASIHA]

چه شده بود؟ کس ندانست!
آخرت آمد؟ کس ندانست!
از مور و ملخ تا پیل و نهنگ، همه خیره به جهان
دیدند! دیدند چه با چَشمان باز؟!

متن مخفی: مخصوص کپیست

چه شده بود؟ کس ندانست!
آخرت آمد؟ کس ندانست!
از مور و ملخ تا پیل و نهنگ، همه خیره به جهان
دیدند! دیدند چه با چَشمان باز؟!

#لیلی_به_من_بگو_آسمان
#محمد_یاسین_نصرتی
#انجمن_تک_رمان
#شاهیاس

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[MASIHA]

گریه‌ام بند آمد، اشک‌ها روی گونه هایم شگفت‌زده شدند... .
نوری روشن و درخشان بر صورتم می‌تاپید
کِه بود؟!

متن مخفی: مخصوص کپیست

گریه‌ام بند آمد، اشک‌ها روی گونه هایم شگفت‌زده شدند...
نوری روشن و درخشان بر صورتم می‌تاپید
کِه بود؟!

#لیلی_به_من_بگو_آسمان
#محمد_یاسین_نصرتی
#انجمن_تک_رمان
#شاهیاس

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[MASIHA]

او لیلی آسمان بود که به من خیر بود و آتش لبخندش سرای دلم را گرم می‌کرد
به من خیر بود و چشمک می‌زد.

متن مخفی: مخصوص کپیست

او لیلی آسمان بود که به من خیر بود و آتش لبخندش سرای دلم را گرم می‌کرد
به من خیر بود و چشمک می‌زد

#لیلی_به_من_بگو_آسمان
#محمد_یاسین_نصرتی
#انجمن_تک_رمان
#شاهیاس

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[MASIHA]

به راستی غنچه‌ی آرزو‌یم بالاخره شکفته و به بهشتی سرسبز در زندگانی‌ام بدل گشته بود؟ خواسته‌ام، خواسته شده بود؟!
ماه ترین ماه، کنار من بود؟!

متن مخفی: مخصوص کپیست

به راستی غنچه‌ی آرزو‌یم بالاخره شکفته و به بهشتی سرسبز در زندگانی‌ام بدل گشته بود؟ خواسته‌ام، خواسته شده بود؟!
ماه ترین ماه، کنار من بود؟!

#لیلی_به_من_بگو_آسمان
#محمد_یاسین_نصرتی
#انجمن_تک_رمان
#شاهیاس

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[MASIHA]

خدایا، تو را شکرگزارم... .
سپاسگزارم از تو ای خالق
که برای یکبار هم که شده مرا رخصت بخشیدی که نیمه‌ی گمشده‌ام را لمس کنم
او را نوازش کنم

متن مخفی: مخصوص کپیست

خدایا، تو را شکرگزارم... .
سپاسگزارم از تو ای خالق
که برای یکبار هم که شده مرا رخصت بخشیدی که نیمه‌ی گمشده‌ام را لمس کنم
او را نوازش کنم

#لیلی_به_من_بگو_آسمان
#محمد_یاسین_نصرتی
#انجمن_تک_رمان
#شاهیاس

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[MASIHA]

قدردان توام که به من نشان دادی عاشقان حقیقی حتی اگر دور از یکدیگر باشند، باز هم به وصال یکدیگر می‌رسند... .
دست در دست هم غنچه می‌شوند
جوانه می‌شوند و گل سعادت می‌شوند... .

پایان

متن مخفی: مخصوص کپیست

قدردان توام که به من نشان دادی عاشقان حقیقی حتی اگر دور از یکدیگر باشند، باز هم به وصال یکدیگر می‌رسند... .
دست در دست هم غنچه می‌شوند
جوانه می‌شوند و گل سعادت می‌شوند... .

پایان

#لیلی_به_من_بگو_آسمان
#محمد_یاسین_نصرتی
#انجمن_تک_رمان
#شاهیاس

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان