خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

ساعت تک رمان

  1. NADIYA

    شعر لبه‌ی پرتگاه اثر زری

    ساز صدایت نوای بی‌پروای دلم است ساز صدایت آرامش دیرینه‌ی من است ای کاش ساز صدایت با صدایم آمیخته شود جهان با ساز صدایت کوک می‌شود از زمانی که ساز صدایت به سکوت بدل شد عقربه‌ی ساعت با وسعت غم بسیاری گذشت جهان از چرخش باز ماند و دیگر دقیقه و ثانیه‌ها بی‌تو نگذشت #لبه‌ی_پرتگاه #زری #انجمن_تک_رمان
  2. NADIYA

    شعر لبه‌ی پرتگاه اثر زری

    گویی از پنجره‌ی نگاهت جهانی زیبا پدیدار شده بود تا آمدم پرده را کنار بزنم و چهره‌ی زیبایت را تماشا کنم این آغاز یک غم بی‌پایان شد و جهانت بر روی سرم آوار شد سکوتم که نشانه‌ی فریادم بود همچو بغض در گلویم خشک شد اشک در چشمانم حلقه بست و اشک در چشمانت خشک شد #لبه‌ی_پرتگاه #زری #انجمن_تک_رمان
  3. NADIYA

    شعر لبه‌ی پرتگاه اثر زری

    ...دریا شنید و به گوش ساحل رساند در دل صدف‌ها ز نبودنت حدیث‌ها بود صدای گریه‌‌های ابرهای سیاه با صدای گریه‌هایم آمیخته شد تو بگو، چرا یک جهان را با نبودنت اسیر خود کرده‌ای؟ تو از من بگو، چرا این چنین خار و مدهوش گشتم؟ چرا لیلی‌ات شیدا گشت و تو چو مجنون م*ست دو چشمانم؟ #لبه‌ی_پرتگاه #زری...
  4. NADIYA

    شعر لبه‌ی پرتگاه اثر زری

    من در آیینه‌ی رخ خود غم را دیدم من در آسمان بی‌کران و کبود تو را دیدم همچو گویی نورانی ز عشق من می‌درخشیدی من در خواب و رویاهایم تو را جستم و دیدم #لبه‌ی_پرتگاه #زری #انجمن_تک_رمان
  5. NADIYA

    شعر لبه‌ی پرتگاه اثر زری

    لیلی ز غم دوری چو خاموش گشت مجنون ز دلتنگی مدهوش گشت عشق لیلی ز مجنون چه پنهان؟ غم مجنون هر کجا هویدا شد لیلی ز دوری بسیار، شیدا شد مرغ عشق در اوج پرواز، ناامید گشت #لبه‌ی_پرتگاه #زری #انجمن_تک_رمان
  6. NADIYA

    شعر لبه‌ی پرتگاه اثر زری

    ...یک روز سپید ای کاش کوته خبری از تو به من برسد نگاه تو بدتر از صد هزاران دیو سپید که تو خسرویی و من شیرین من بی‌تو سراسر پر از غم و ناامیدی‌ام تو خوش باش، برو پی امیدهایت بی‌وزنم و بی‌سرود، همانند چند بیت شعر سپید آواره و بی‌آشیانه همانند یک پرنده‌ی بال‌ شکسته #لبه‌ی_پرتگاه #زری #انجمن_تک_رمان
  7. NADIYA

    شعر لبه‌ی پرتگاه اثر زری

    کنار پنجره تصویر غم‌انگیزت را دیدم کنار پنجره خیره به دو چشمان تو از همان روز باران سراسیمه می‌بارد و تمام روز، غم صورت مرا در بر گرفت. #لبه‌ی_پرتگاه #زری #انجمن_تک_رمان
  8. NADIYA

    شعر لبه‌ی پرتگاه اثر زری

    ...او را همچو نوری بیفشانیم چو گیسوبان سیه‌اش را می‌سپارد به دست خویش پیش‌قدم شویم تا جان و دل را فدای آن کنیم آن سر گیسو و زلف پریشان که می‌رقصد با نوای باد قصد دارد تا دستانش را با دستان باد پیچان کنیم غم قصد دارد دل مرا رسوا کند ز نوای عاشقان آن‌گاه مرا رها کند #لبه‌ی_پرتگاه #زری #انجمن_تک_رمان
  9. NADIYA

    شعر لبه‌ی پرتگاه اثر زری

    ...مرا مرگ از روز ازل با من دیوانه خونین‌ شکن است تا بلرزاند تن‌ تکه‌تکه شده‌ی بی‌جان مرا خنجر خورده‌ام تا ابد خنجر خواهم خورد مدتی دراز شعر، شاید مرد قدرتمندی است و من، روح آن مقابل کیهان می‌ایستد و می‌جنگد برای عاشقان می‌نواید و می‌خواند، برای دلیران و دلدادگان #لبه‌ی_پرتگاه #زری #انجمن_تک_رمان
  10. NADIYA

    شعر لبه‌ی پرتگاه اثر زری

    ...بی‌رمق می‌تابد می‌رسد، یا نمی‌رسد سرنوشت خوب من؟ خاطر تو نمی‌رود از یاد هیچ‌کَسی کی به مراد دل رسد سرنوشت غمبار من؟ می‌گذری و نمی‌نگری، بازنگرد تا بگذرد عشق دروغین تو، عشق حقیقی و غم من گوشم شنید که گفت ای زن بگریز و برو که عشق تو مرا مجنون می‌کند، ای وای بر من #لبه‌ی_پرتگاه #زری #انجمن_تک_رمان
بالا