***
#پارت201
سر راه غذا گرفتیم. رسیدیم جلوی ساختمانی که با سنگ و آجر، نما شده و حدودا هجده طبقهای بود. ساوان را با ناز و نوازش بیدار کرده بودم؛ پسرم سرماخورده بود.
بعد آنهمه داد و خوانندگی دیشبشان، حسابی بهم ریخته! تازه دیشب هم تا ساعت 9 صبح رانندگی کرده بود.
در آسانسور بودیم و نگاه من درون...