خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!
  • انجمن بدون تغییر موضوع و محتوا به فروش می رسد (بعد از خرید باید همین روال رو ادامه بدید) در صورت توافق انتشارات نیز واگذار می شود. برای خرید به آیدی @zahra_jim80 در تلگرام و ایتا پیام بدید

ساعت تک رمان

  1. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...تو دیگه چشم‌ای نداری.» گفتم: - فقط حس کردم قیافه‌ی اون پرنسس خیلی ترسناک بود. آریس گفت: - که این‌طور! ولی تو یادت نرفته که بهم مدیونی و باید این لطف رو جبران کنی؟ من با صدای بلند و کاملاً جدی گفتم: - ولی من چشم‌هام رو به تو نمی‌دم. #انجمن_تک_رمان #فاطمه_رسولی ##رمان_دختری_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک
  2. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...مکالمه هنگام شب پدر پابلو به خونه برگشت و سریع به اتاق نامادری رفت و درب رو باز کرد. نامادری روی تخت نشسته بود. تعجب کردش و از جاش بلند شد و گفت: - چی شما رو به این سمت کشونده؟ نکنه متوجه شدید که من بی‌گناهم و اومدین تا عذرخواهی کنید؟ #فاطمه_رسولی #انجمن_تک_رمان...
  3. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...کنارم گذشت. پس یعنی پابلو هنوز زنده‌ست، باید چکش کنم؟ دستم رو روی پیشونی سرد و یخی پابلو گذاشتم و نور عمیقی به سرش تابوندم. متوجه شدم که زنده‌ست؛ ولی زیاد وقت برای نجاتش ندارم. اون بین هشت تا ده دقیقه‌ی دیگه جون خودش رو از دست میده. #فاطمه_رسولی #انجمن_تک_رمان #رمان_دختری_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک
  4. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...برد. اون‌جا دستم رو ول کرد. پرسیدم: - چه‌طور تو تونستی من رو ببینی؟ جواب داد: - چون مثل تو انسان نیستم! برای همین تونستم تو رو ببینم. کمی مکث کردم و بعدش با تعجب پرسیدم: - اگه این‌طوریه پس چرا آدم‌ها تو رو می‌بینن و من رو نمی‌بینن؟ #فاطمه_رسولی #انجمن_تک_رمان #رمان_دختری_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک
  5. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...پابلو اون صندوق جواهرات رو‌ نگهداری می‌کرد که با ارزش‌ترین اون‌ها براش یک گردنبند با پلاک بیضی شکل بنفش بود. طولی نمی‌کشه که پدر پابلو یک معشوقه رو که اصلاً اشرافی نبود و از طبقه‌ی پایین جامعه بود به خونه میاره و این شروع ماجرا میشه. #انجمن_تک_رمان #رمان_دختری_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک #فاطمه_رسولی
  6. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...برمی‌گرده؟ یادمه اول که به این‌جا اومده بود خیلی افسرده بود معلوم نبود تو اون خونه چه‌قدر سختی کشیده و حالا باید برگرده به مکانی که هربار که یادش می‌اومد حالش بد میشد. اگه پابلو بره من چی‌کار کنم؟ حالا دیگه کاملاً به بودنش عادت کردم. #انجمن_تک_رمان #فاطمه_رسولی #رمان_دختری_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک
  7. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...بدو‌بدو به سمت مامانش دوید یکم مامانش رو ل*ی*سی زد بعد اون هم شروع کرد از غذاهای اون‌جا خورد. اون روز، اون مکان و اون اتفاق درحالی که من غرق در نگاه کردن به اون صح*نه بودم، باعث شد گوشه‌های قلبم این شروعی باشه برای دوست داشتن پابلو. #فاطمه_رسولی #رمان_دختری_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک #انجمن_تک_رمان
بالا