Usage for hash tag: هومرگ

ساعت تک رمان

  1. دیاناس❀

    داستان کوتاه هومرگ | دیاناس کاربر انجمن تک رمان

    ...صندلی چرمی مقابل میزش دادم. میزِ شیشه‌ای که وسط صندلی‌ها قرار داشت، لکی با خود به دوش نمی‌کشید. - بشین یلداجان! بی‌حرف، قدم‌هایم را جلو گذاشتم. می‌خواستم بروم. بروم و میان آ*غ*و*ش گرم پتویم قرار گیرم؛ اما گرفتار این بازیِ احمقانه شده بودم. - خب، خوبی؟ تغییری حاصل بوده؟ #هومرگ #دیاناس...
  2. دیاناس❀

    داستان کوتاه هومرگ | دیاناس کاربر انجمن تک رمان

    ...چرمی که از دور برقش چشم کور می‌کرد را دیدم؛ اما چهره‌اش... چهره‌اش گویی میان ابری از گرد و غبار گم شده بود. پلک زدم که تأیید چیزی را که به نظاره نشسته بودم از چشم‌هایم بگیرم؛ اما به محض گشودن چشم‌هایم با سیاهیِ مطلق محاصره شدم و جیغی که گوش‌هایم را به درد آورد. *** #هومرگ #دیاناس #انجمن_تک_رمان
  3. دیاناس❀

    داستان کوتاه هومرگ | دیاناس کاربر انجمن تک رمان

    مقدمه: چشم‌هایم را شوربختی به انحطاط می‌اندازد و خون‌های متراکم و مستتر، میانه‌ی رگ و پی مغزم را راکد می‌کند. حوالی مرا دود سرد و سمیِ پژمردگی به تملک درآورده. چندی‌ست که بیمارم. بیمار سکوت! #هومرگ #دیاناس #انجمن_تک_رمان
بالا