• مصاحبه اختصاصی رمان کاراکال میگل سانچز کلیک کنید

Usage for hash tag: رمان_سولین

ساعت تک رمان

  1. زهراآسبان

    درحال تایپ رمان سولین| زهرا آسبان کاربر انجمن تک رمان

    ...کیانی هستم. همین کافی بود تا رویا با شادی و ذوق ل*ب بزند: - سلام آقای کیانی، خوب هستید؟! خانواده خوبن؟! پناهم چطـ.... هنوز جمله‌اش به پایان نرسیده بود که ناله‌ی جمشید بلند شد: - خانم سیامکی زود خودتون رو برسونید بیمارستان(...) پناه به حضورتون احتیاج داره. #زهرا_آسبان #رمان_سولین #انجمن_تک_رمان
  2. زهراآسبان

    درحال تایپ رمان سولین| زهرا آسبان کاربر انجمن تک رمان

    ...و کثیفی اتاق، چشم‌هایش از خشم گشاد شد، تمیزی حساسیت او بود و همین جرقه‌ای در باروت عصبانیتش شد و بی‌فکر به سمت پناه بی‌حال روی زمین حمله‌ور شد، لباس خواب عروسکی‌اش را میان چنگ گرفت و با خشم توأم با نفرت فریاد کشید: - چیکار کردی، بلندشو، بلند شو تمیزش کن! #زهرا_آسبان #رمان_سولین #انجمن_تک_رمان
  3. زهراآسبان

    درحال تایپ رمان سولین| زهرا آسبان کاربر انجمن تک رمان

    ...حواسشان به پناه بود تا خطری از جانب سارا او را تهدید نکند، تااین‌که روز مرخصی سپهر بعد از یک ماه فرارسید و جمشید از صبح سخت درگیر رسیدگی به کارهای ترخیص سپهر بود از طرفی به یزدان سپرده بود تا به رستوران مورد علاقه‌ی سپهر برود و برایش غذای محبوبش را بیاورد. #زهرا_آسبان #رمان_سولین #انجمن_تک_رمان
  4. زهراآسبان

    درحال تایپ رمان سولین| زهرا آسبان کاربر انجمن تک رمان

    ...می‌گرفت، سارا را بهم ریخته و رنگ پریده دید که بی‌حال از پله‌ها پایین می‌آمد، ذوق‌زده از این‌که بعد از مدت‌ها مادر دوست‌داشتنی‌اش را می‌بیند از جا بلند شد و بی‌توجه به اخطار یزدان برای کامل کردن تکلیفش به سمت سارا قدم تند کرد و خود را در ب*غ*ل سارا پرتاب کرد. #زهرا_آسبان #رمان_سولین...
  5. زهراآسبان

    درحال تایپ رمان سولین| زهرا آسبان کاربر انجمن تک رمان

    ...نبود با نگرانی ل*ب زد: - پناه، خواهرکم کجایی؟! پناه... همه‌جا غرق در سکوت بود و صدایی جز تیک‌تاک ساعت به گوش نمی‌رسید، قلبش از ترس و نگرانی این‌که بلایی بر سر دردانه‌اش بیاید لرزید با عجله جای جای پذیرایی را گشت و در آخر جسم کوچک پناه را پشت کاناپه پیدا کرد. #زهرا_آسبان #رمان_سولین...
بالا