...رویا خیز برد تا یقهی جمشید را بگیرد. سفت دستهایش را دور تن ظریفش حلقه کرد و ل*ب زد:
- رویا... رویا آروم باش، آروم!
جمشید، خشک شده بود و به قولی انگار برق گرفته بودش. اولین تجربهی ضرب دستی که صورتش را مورد عنایت قرار داده بود او را بدجور غافلگیر کرد بود.
#رمان_سولین
#انجمن_تک_رمان
#زهرا_آسبان