Usage for hash tag: halcyon

ساعت تک رمان

  1. .Melina.

    دلنوشته دلنوشته هریدا | ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    خسته‌تر از آن هستم که بخواهم بگویم: " باطن خاطر ما بی‌شمار هِریدا است!" لطفا هِریدا نزنید که دلمان دلمه بسته از جهش این خون گلگون! که زخم است... زخم! #دلنوشته_هریدا #ملینا_نامور #halcyon #انجمن_تک_رمان
  2. .Melina.

    دلنوشته دلنوشته هریدا | ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    تو مانند گلی زیبا دلم را به لرزش در‌ می‌اوری؛ اما حرف‌هایت... امان از حرف‌هایت که مثل خاری زخم میزند به قلب بیمار ما! کاش واقعا انقدر زیبا نبودی که خار روی ساقه‌هایت را نبینیم! #دلنوشته_هریدا #ملینا_نامور #halcyon #انجمن_تک_رمان
  3. .Melina.

    دلنوشته دلنوشته هریدا | ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...زمانی که دلم می‌گوید بلاخره خار گل میدهد؛ اما افکار بیمار گونه‌ام می‌گوید: " او فقط یک خار است، یک خار خیلی خیلی کوچولو..." نمی‌دانم قلب عالم است یا مغز! نمی‌دانم امید گاهی پوچ است یا نه! فقط دوست دارم به امید هرگاه گل‌هایم را نوازش کنم! #دلنوشته_هریدا #ملینا_نامور #halcyon #انجمن_تک_رمان
  4. .Melina.

    دلنوشته دلنوشته هریدا | ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...اما با این که می‌دانستم در هنگام لمس زخمی می‌شوم این کار را مرتباً انجام میدادم! البته می‌خواهم بگویم این متن فقط در ر*اب*طه با گل‌ و خارهایش نیست. گاهی با این که می‌دانیم خورشیدمان فقط مدتی در آسمان دلمان است باز هم می‌خواهیم ماهَش باشیم! #دلنوشته_هریدا #ملینا_نامور #halcyon #انجمن_تک_رمان
  5. .Melina.

    دلنوشته دلنوشته هریدا | ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...گل بدهد؟ چه زمانی می‌توانم باور کنم از خار منحوس، گلی زیبنده بروید؟ نمی‌شود باور کرد! چون گاهی که محسور زیبایی‌اش هستم او با بی‌رحمی خارهایش را درون بدنم فرو می‌کند! دیگر نمی‌توانم... گل، قلبم را شکسته؛ می‌دانم اگر بماند، دوباره زخمی می‌شوم! #دلنوشته_هریدا #ملینا_نامور #halcyon #انجمن_تک_رمان
  6. .Melina.

    دلنوشته دلنوشته هریدا | ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...خوش! نمی‌دانم خودم یا قلبم اما ندیدیم... خارهای تیز روی ساقه گل را ندیدیم و اجازه دادیم زخمی بزرگ بر روی دستانمان یادگاری بگذارد؛ فقط با امید این‌که شاید خار زمانی گل بدهد! ______________________________ ¹. هِریدا - herida - زخم. - زبان اسپانیایی #دلنوشته_هریدا #ملینا_نامور #halcyon...
  7. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...موجود سیاهرنگ وارد اتاق نشیمن شد و کورالین او را با اضطراب تعقیب کرد. اتاق تاریک بود. تنها منشا نور از راهرو بود، و کورالین که در چارچوب در ایستاده بود، سایه‌اي بزرگ روي فرش ، مانند زنی لاغر و غول‌پیکر روي فرش اتاق نشیمن ایجاد کرده بود. #کورالین #نیل_گیمن #ملینا_نامور #halcyon #محمد_بختیاری
  8. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...طبقه تبدیل شد، اون رو با آجر بستند. اونطرف دیوار، یه خونه خالیه، همونی که هنوز فروخته نشده. مادر، در را بست و دسته کلید را روي چارچوب در آشپزخانه گذاشت. کورالین: قفلش نکردي. مادر، شانه‌هایش را بالا انداخت: چرا قفلش کنم؟ وقتیکه به جایی نمیرسه. #کورالین #نیل_گیمن #ملینا_نامور #halcyon...
  9. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...نشیمن جایی بود که خانواده جونز، وسایل گران‌قیمت خود را که از مادربزرگ به ارث برده بودند، نگه میداشتند. کورالین اجازه ورود به آنجا را نداشت. کسی آنجا نمیرفت. فقط جاي وسایل گران‌قیمت بود.) پدر: به شرطی که دردسر درست نکنی و به چیزي هم دست نزنی. #کورالین #نیل_گیمن #ملینا_نامور #halcyon...
بالا