...دیگر تنم، فارغ از هر دردی، آسوده بود و در پشتم؛ بهجای آن دردِ تنهائی؛ دو سبکبالی برای پرواز حس میکردم.
پرواز در آ*غ*و*ش گرم و بیکرانِ آسمانی مقدس؛ به نامِ "مادر".
(فدای آن کس که عذابِ پروردن ما را در بطنِ تنهائیش، تنها بدوش کشید.)
دوستت دارم مادر.
#پنجرهای_رو_به_تنهائی
#حسینعلی
#انجمن_تک_رمان