Usage for hash tag: حسینعلی

ساعت تک رمان

  1. حسینعلی

    شعر ترانه‌ی "وصالی شیرین‌تر از دل‌واژه"؛ سروده‌ی حسینعلی، کاربر انجمن تک رمان

    پارت سوم: (کِی تواند پُر کند، گل‌واژه‌واژه، جای گل را؟ کِی بماند تارِ نازی از بلندی تا بلندی نای پُل را؟) (فراقِ تلخ شود شیرین، نه با دل‌واژه بازی‌ها، پسِ هر واژه مانم منتظر، آید نوای همچو بلبل را.) "به امید وصال!" #وصالی_شیرین‌تر_از_دل‌واژه #حسینعلی #کاربر_انجمن_تک_رمان
  2. حسینعلی

    شعر ترانه‌ی "وصالی شیرین‌تر از دل‌واژه"؛ سروده‌ی حسینعلی، کاربر انجمن تک رمان

    پارت دوم: (الا؛ با ایها الساقی کجا و، خاطره بازی کجا و، دوش تا صبح مسخره بازی کجا و، شعر و گل‌واژه نوازی‌ها کجا و دل نهادن بر غبار کویِ یاری؟) *** #وصالی_شیرین‌تر_از_دل‌واژه #حسینعلی #کاربر_انجمن_تک_رمان
  3. حسینعلی

    شعر ترانه‌ی "وصالی شیرین‌تر از دل‌واژه"؛ سروده‌ی حسینعلی، کاربر انجمن تک رمان

    پارت اول: (دلا؛ دل‌واژه دل را خون کند در جام حسرت، دیده را گل‌گون کند در دام حیرت، عقل را حیرون کند در کامِ فکرت، که کجا دل‌واژه و، یک موی یاری!) *** #وصالی_شیرین‌تر_از_دل‌واژه #حسینعلی #کاربر_انجمن_تک_رمان
  4. حسینعلی

    شعر ترانه‌ی "وصالی شیرین‌تر از دل‌واژه"؛ سروده‌ی حسینعلی، کاربر انجمن تک رمان

    نام ترانه: وصالی شیرین‌تر از دل‌واژه. سراینده: حسینعلی ژانر: درام- تراژ مقدمه: با حلواحلوا کردن که دهن شیرین نمیشه. بی هیچ تلاشی برای وصال نشستن و، جایگزینیِ فکر و خیالاتِ شیرینِ یار، به‌جای خودِ یار و، بَه‌بَه و چَه‌چَه زدن از خاطراتِ رویائیِ یار کجا و؛ رسیدنِ هر چند با زحمت، به بَرِ یار کجا؟...
  5. حسینعلی

    دلنوشته دلنوشته‌ی تنهای بی‌همتا، نوشته‌ی حسینعلی، نویسنده‌ی تک رمان

    پارت نهم و با آن زبانِ خوش؛ دل در سوراخِ س*ی*نه آرام گرفت و خنک شد. پس با سرخه قلمی خوش‌رنگ از شریانش، بر خط به خط از میله‌های حصارِ س*ی*نه نوشت: - زنده‌باد تنهای بی‌همتا، که زنده است به ضربانش، "عشق". #تنهای_بی_همتا #حسینعلی #کاربرانجمن_تک_رمان
  6. حسینعلی

    دلنوشته دلنوشته‌ی تنهای بی‌همتا، نوشته‌ی حسینعلی، نویسنده‌ی تک رمان

    پارت هشتم چو دل برشنیدش زِ زَفّان این، همی دل بباخت و همی شرع و دین. که آن هر چه هست، از ضرابِ من اَست؟ همه در بَرم، غارم و قرض بین! *** #تنهای_بی_همتا #حسینعلی #کاربر_انجمن_تک_رمان
  7. حسینعلی

    دلنوشته دلنوشته‌ی غباری بر شاه‌راه- به قلم حسینعلی، کاربر تک‌رمان

    ...روشن، باید با ضخامتِ این‌چنین لایه‌ای از غبارِ غفلت، اینگونه کور می‌گشت!؟ همو که نجات بخشِ مادربزرگ از تشنگی‌ها و پریشانی‌ها شده بود را،... همان راه نجات بخش، از آوارِ این صحرای غبارآلود را؛ زیرِ آواری از غبارِ غفلت می‌دیدم! غباری بر شاه‌راه. پایان. #غباری_بر_شاه‌راه #حسینعلی...
  8. حسینعلی

    دلنوشته دلنوشته‌ی غباری بر شاه‌راه- به قلم حسینعلی، کاربر تک‌رمان

    پارت‌نوزدهم: دستی روی یادگاری مادربزرگ می‌کشم که نوازشی بر شیرینی خاطرات کرده باشم. اما زود دستم را عقب می‌کشم! وای خدای من! چقدر خاک بر روی آن نشسته! *** #غباری_بر_شاه‌راه #حسینعلی #کاربر_انجمن_تک_رمان
  9. حسینعلی

    دلنوشته دلنوشته‌ی غباری بر شاه‌راه- به قلم حسینعلی، کاربر تک‌رمان

    پارت هجدهم: ...از اون موقع تا به حال سراقش نرفتم. ولی میدونم کجاست. سرِ تاقچه؛ دُرست اون گوشه؛ پُشتِ آینه شمعدون... *** #غباری_بر_شاه‌راه #حسینعلی #کاربر_انجمن_تک_رمان
  10. حسینعلی

    دلنوشته دلنوشته‌ی غباری بر شاه‌راه- به قلم حسینعلی، کاربر تک‌رمان

    پارت‌هفدهم: حالا فهمیدم چرا مادربزرگ، از اون همه یادگاری، این را برایم گذارد و رفت. (نه سجاده، نه تسبیحی زِ یاقوت، نه فیروزحلقه‌ای از دارِ ناسوت. فقط دادش به من رحل و کتابی، زِ وقتِ مُردنش، در پای تابوت.) *** #غباری_بر_شاه‌راه #حسینعلی #کاربرانجمن_تک_رمان
بالا