پارت_68
به گوشهی باغ در انتهای عمارت کشیده شد. بیدرنگ به سمت ماشین کادیلاک مشکیپوش کلاسیکی قدم برداشت و بلافاصله پشت فرمان نشست. دستی به دستگیرهی دورانی کشید و شیشهی ماشین را پایین آورد. دستش را به بیرون انداخت و حجم باد را با سرعت ماشین حس میکرد. بافت خنک باد را با انگشتانش میشکافت، در...