Usage for hash tag: سهراب_مرغ_مهاجر

ساعت تک رمان

  1. .SARISA.

    سهراب، مرغ مهاجر| پریدخت سپهری

    ...ترک می‌گفت. ما حالتِ دفاع می‌گرفتیم و بر او خیره می‌ماندیم. سهراب شیشه‌ای را که با خود داشت آرام و بت احتیاط سرِ راهش قرار می‌داد تا حیوان به درونِ آن بِخزد. بعد از قطع کردنِ نیش، عقرب به صورتِ حیوان بی‌آزاری در می‌آمد که از آن برای ترساندنِ دیگران استفاده می‌کردیم. #سهراب_مرغ_مهاجر...
  2. .SARISA.

    سهراب، مرغ مهاجر| پریدخت سپهری

    ...رفتارها و زورگویی‌های سهراب کوتاه می‌آمد و به او میدان می‌داد. شاید به این دلیل که انجامِ آرزوهایش را در آیندهٔ این پسرِ حساس، تیزهوش و با استعداد می‌دید. حتی عموها هم لطفِ مخصوص به او داشتند. بین خواهرزاده‌ها و اقوامِ دور و نزدیک نیز از محبوبیتی خاص برخوردار بود. #سهراب_مرغ_مهاجر #پریدخت_سپهری
  3. .SARISA.

    سهراب، مرغ مهاجر| پریدخت سپهری

    ...شاگردش محسوب می‌شد، چون همیشه نمره‌هایش بیست و شاگرد اولِ کلاس بود. حتی در دفترِ مدرسه، که آخر هر هفته از نمره‌های بچه‌ها معدل می‌گرفتند، اسمِ سهراب هرگز نفرِ دوم نمی‌آمد، مدیر و معلمان خیلی دوستش داشتند. با این حال سهراب از مدرسه و به خصوص آقای مدیر خیلی می‌ترسید. #سهراب_مرغ_مهاجر #پریدخت_سپهری
  4. .SARISA.

    سهراب، مرغ مهاجر| پریدخت سپهری

    ...می‌داد. ]چترها را باید بست زیر باران باید رفت فکر را خاطره را زیر باران باید برد با همه مردم شهر زیر باران باید رفت ... زیر باران باید بازی کرد زیر باران باید چیز نوشت حرف زد ... نیلوفر کاشت... زندگی تر شدن پی در پی زندگی آب‌تنی کردن در حوضچهٔ "اکنون" است #سهراب] #سهراب_مرغ_مهاجر...
  5. .SARISA.

    سهراب، مرغ مهاجر| پریدخت سپهری

    ...وسیعی داشت. معمولا پیش از رسیدنِ کاملِ انارها کسی آن‌ها دا نمی‌چید مگر وقتی که اناری ترک برمی‌داشت. [تا اناری ترکی بر‌می‌داشت دست فوارهٔ خواهش می‌شد ... #سهراب] یکی از سرگرمی‌هایمان این بود که انار شکسته‌ها را با اشتیاق از لابلای شاخه‌ها پیدا کنیم و بچینیم. #سهراب_مرغ_مهاجر #پریدخت_سپهری
بالا