Usage for hash tag: Moon

ساعت تک رمان

  1. Lunika✧

    کامل شده داستان کوتاه دختری از ج*ن*س غرور | مونا کاربر انجمن تک رمان

    *** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! *** پی‌نوشت: انگار یه کاسه ای زیر نیم کاسه جک هستا 🤔🧐🤨 #دختری_از_جنس_غرور #Moon #انجمن_تک_رمان
  2. Lunika✧

    کامل شده داستان کوتاه دختری از ج*ن*س غرور | مونا کاربر انجمن تک رمان

    ...آه و ناله درو باز کرد ماشین کلا چپه شده بود کانر که مونیکا رو دید پشت سرشو نگا کرد و دید منم پا به پاش میرم پایین میدونست میرم سراغ مونیکا برای ه مین اون نرفت سراغش و رفت پیش مامان باباش مونیکا رو از تو ماشین بیرون کشیدم و با آه ناله گفت - کارلس مامان بابام #دختری_از_جنس_غرور #Moon...
  3. Lunika✧

    کامل شده داستان کوتاه دختری از ج*ن*س غرور | مونا کاربر انجمن تک رمان

    ...نگاهی بهم انداخت - اینو کارلس بهت گفته!؟ - اره - چرت گفته ولش کن، چیز مهمی نیست -بگو دیگه -گفتم که چیز مهمی نگفته در فکر بودم که رسیدیم به نمایشگاه و پیاده شدیم و رفتیم داخل از دم در تا مکان خود ماشین همه به کانر سلام میدادن ناقلا واسه خودش کسی شده بود #دختری_از_جنس_غرور #Moon #انجمن_تک_رمان
  4. Lunika✧

    کامل شده داستان کوتاه دختری از ج*ن*س غرور | مونا کاربر انجمن تک رمان

    ...بنز اومد کنار مونیکا و اونو کشید داخل و درو بست و حرکت کرد برای ادامه رمان باید لایک کنی 😁🤪 *** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! *** پی‌نوشت: یعنی قضیه چی می‌تونه باشه؟😁 شما حدس هایی ندارید؟ #دختری_از_جنس_غرور #Moon...
  5. Lunika✧

    کامل شده داستان کوتاه دختری از ج*ن*س غرور | مونا کاربر انجمن تک رمان

    ...داشتم ماشین‌ها رو نگاه میکردم یک لامبورگینی سفید توجهمو به خودش جلب کرد لامصب عجب رنگی روش دست کشیدم خیلی خوب بود تو افکار خودم بودم که کارلس سرم داد زد - مونيكااا - ها چیه چته تو!! - چرا صدات میکنم جواب نمیدی؟ - نشنیدم چیه خو؟ - از همین خوشت اومده؟ - اهوم #دختری_از_جنس_غرور #Moon...
  6. Lunika✧

    کامل شده داستان کوتاه دختری از ج*ن*س غرور | مونا کاربر انجمن تک رمان

    ...منه!! بالاخره این خل چل یه حرف درست زد همینطور که تو فکر بودم زیر چشمی نگاهش کردم شاید باید بجای کارلس و سعی در منصرف کردنش رو مخ بابام کار میکردم اما نه من همیشه اینطوری به نتیجه رسیدم چرا باید یک راه دیگه رو انتخاب کنم که اصلا نمیدونم نتیجه میده یا نه #دختری_از_جنس_غرور #Moon #انجمن_تک_رمان
  7. Lunika✧

    کامل شده داستان کوتاه دختری از ج*ن*س غرور | مونا کاربر انجمن تک رمان

    ...جوابش گفتم: -ها ام بنظرم بریم آمریکا چون دلم خیلی برای کانر و میلا تنگ شده يهو ياد توماس افتادم لبخند شیطانی زدم و گفتم -و توماس، از کانر و میلا بیشتر دلتنگ توماس شدم نگاهی به کارلس انداختم اخماش توهم رفته بود موفق شدم اعصابشو بهم بریزم وییییی آفرین به خودم #دختری_از_جنس_غرور #Moon...
  8. Lunika✧

    کامل شده داستان کوتاه دختری از ج*ن*س غرور | مونا کاربر انجمن تک رمان

    ...بود که زل زدم بهش و با گذاشتن دستش رو شونه‌ام از افکارم خارج شدم. - می‌خوای بری باهاش حرف بزنی؟ - اون مخالف این ازدواجه؟! - موافق نیست - می‌تونم؟ سرشو به نشونه اره تکون داد. وارد اتاق شدم باباش پشت سرم درو بست. مونیکا با دیدنم حیران و سریع از جاش بلند شد. #دختری_از_جنس_غرور #Moon #انجمن_تک_رمان
  9. Lunika✧

    کامل شده داستان کوتاه دختری از ج*ن*س غرور | مونا کاربر انجمن تک رمان

    ...تو باشه. و بعد سوار تاکسی شدم و حرکت کردیم. می‌تونستم تصور کنم چقدر حالش رو به‌هم زدم. به چه جرأتی دست فرمون من رو مسخره کرد. احساس آرامش کردم، خوب شد. تقصیر کارلس بود که یه همچین رفتاری با لکسی کردم، حالا صبر کن با کارلس بدتر تصویه می‌کنم؛ پسره موذی. #دختری_از_جنس_غرور #Moon #انجمن_تک_رمان
  10. Lunika✧

    کامل شده داستان کوتاه دختری از ج*ن*س غرور | مونا کاربر انجمن تک رمان

    ...شجاع باشه و بتونه... من که نتونستم حرفی روی حرف بابام بزنم. تو افکار خودم بودم که با قرار گرفتن سینی جلوم به خودم اومدم. سعی کردم یه لبخند ملیح بزنم و چای رو بردارم تا زياد معطل من نشه. پس از تعارف چایی دوباره رفت نشست کنار مامانش، منتها با اخم غلیظ. #دختری_از_جنس_غرور #Moon #انحمن_تک_رمان
بالا