• رمان عاشقانه و جنایی کاراکال به قلم حدیثه شهبازی کلیک کنید
  • خرید رمان عاشقانه، غمگین، معمایی دلداده به دلدار فریبا میم قاف کلیک کنید

Usage for hash tag: Nasrin.J

ساعت تک رمان

  1. Nasrin.J

    حرفه‌ای رمان دفینه سلطنتی | اثرNasrin.J کاربر انجمن تک رمان

    ...و از روی کنسول پایین آمد. - مثلاً این‌که کجا و چه جوری قراره تو و البرز رو برای رسیدن به گنج، قربونی کنند؟! (*ایکیوسان: کاراکتر کارتونی از پسری باهوش در یک انیمه قدیمی ژاپنی به همین نام که در یک معبد راهبه است و با هوش زیادش، معماهای گوناگون را حل می‌کند) #دفینه_سلطنتی #Nasrin.J...
  2. Nasrin.J

    حرفه‌ای رمان دفینه سلطنتی | اثرNasrin.J کاربر انجمن تک رمان

    ...یکی منفورتر. اردلان بی‌توجه به بحث و کشمکش بین بهراد و آذر، با طُمَاْنینه، غذا می‌خورد. حس دِژاوو* داشت. گویا این صَحنه را بارها تجربه کرده بود. (*دِژاوو: دژاوو حالتی است که در آن شخص احساس می‌کند ، چیزی را که الان در حال رخ دادن است ، قبلا تجربه کرده است.) #دفینه_سلطنتی #Nasrin.J...
  3. Nasrin.J

    حرفه‌ای رمان دفینه سلطنتی | اثرNasrin.J کاربر انجمن تک رمان

    ...البرز. چون چهارنفرمون قبول کردیم بمونیم، برای برگشت هم باید هر چهار نفر، خواستار برگشت باشند. البرز با شگفتی پرسید: - ولی اگه هر چهار نفرتون توی بازی بمیرید که… . فربد روی پا چرخید و با لبخندی عجیب رو به البرز گفت: - آره! درسته! برای همیشه از بین می‌ریم. *** #دفینه_سلطنتی #Nasrin.J #انجمن_تک_رمان
  4. Nasrin.J

    درحال تایپ رمان فجور | اثر Nasrin.J کاربر انجمن تک رمان

    ...می‌پوشاند. صدای خش‌دارش را کنار گوشم می‌شنوم: - آروم نفس بکش. رایحه تند روی دستمال، ناخواسته کامم را پر می‌کند. روی شکمم را ماساژ می‌دهد و مدام زمزمه می‌کند که نفس بکشم. با ته‌مانده توانم، تکانی می‌خورم. فرجی حاصل نمی‌شود و پس از چند دقیقه، دیگر چیزی نمی‌فهمم. *** #فجور #Nasrin.J #انجمن_تک_رمان
  5. Nasrin.J

    حرفه‌ای رمان دفینه سلطنتی | اثرNasrin.J کاربر انجمن تک رمان

    ...تقریبا سه روز و نصفی هست که بدنم تو گودال افتاده و با جسم گرافیکی وارد این بازی شدم. با انگشت دستش روی گیج‌گاهش ضربه زد. - با این که ب*دن‌هامون توی بازی اَلَکیه ولی به ذهنمون توی دنیای واقعی وصله و به خاطر همین، درد و ناراحتی رو می‌تونیم توی بازی حس کنیم. #دفینه_سلطنتی #Nasrin.J #انجمن_تک_رمان
  6. Nasrin.J

    درحال تایپ رمان فجور | اثر Nasrin.J کاربر انجمن تک رمان

    ...می‌کنم. جوان لبخندی عریض به روی وحشت‌زده‌ام می‌زند. هول‌زده سعی می‌کنم تا دستم را آزاد کنم. متوجه مقصودم می‌شود و رهایم نمی‌کند. مقابلم روی زمین زانو می‌زند و پشت دست اسیرم را می‌بوسد. ضربان قلبم به اوج خود رسیده است. چیزی نمانده تا از شدت ترس، خودم را خیس کنم. #فجور #Nasrin.J #انجمن_تک_رمان
  7. Nasrin.J

    حرفه‌ای رمان دفینه سلطنتی | اثرNasrin.J کاربر انجمن تک رمان

    ...و همین موضوع، مهم‌ترین چیزی بود که می‌توانست ذهن ترانه را درگیر کند. سهند را نمی‌شناخت ولی طبق حرف‌های البرز در معبد، سهند اولین کسی بود که به قابلیت‌ها و قوانین بازی پِی برد. پس بی‌شک، حضورش بی‌برنامه نبود و می‌توانست ترانه را از این مخمصه نجات دهد. *** #دفینه_سلطنتی #Nasrin.J #انجمن_تک_رمان
  8. Nasrin.J

    حرفه‌ای رمان دفینه سلطنتی | اثرNasrin.J کاربر انجمن تک رمان

    ...اتفاقی افتاد... . حرفش توسط سهند با لحنی مستحکم، قطع شد. - نگران نباش. اتفاقی نمی‌افته. البرز چیزی نگفت. دوشادوش یک‌دیگر به سمت درب خروجی باغ رفتند. *** #دفینه_سلطنتی #Nasrin.J #انجمن_تک_رمان *** خوشحال میشم نظراتتون رو با من به اشتراک بذارید. &^%(8 https://forums.taakroman.ir/threads/27611/
  9. Nasrin.J

    درحال تایپ رمان فجور | اثر Nasrin.J کاربر انجمن تک رمان

    ...هر روز و شب، دست به دست شدن یعنی چه؟ او که نمی‌داند مثل کالا فروخته شدن یعنی چه؟ او که نمی‌داند یک بند تمنا کردن و یاری ندیدن یعنی چه؟ کجای این گذشته‌ی ننگین، لیاقتِ پذیرفته شدن دارد؟ چشم‌هایم را پرفشار می‌بندم و از ته دل با نفرت می‌گویم: - لعنت بهت فرهاد! *** #فجور #Nasrin.J #انجمن_تک_رمان
  10. Nasrin.J

    درحال تایپ رمان فجور | اثر Nasrin.J کاربر انجمن تک رمان

    ...- میرم چایی دَم کنم. خوشبختانه پاسخی نداد. یعنی اهمیتی هم برایش ندارد. مثل ربات مسیرِ پیشِ رویم را گرفته و به سمت آشپزخانه می‌روم. پیشانیِ د*اغَـم را روی بدنه‌ی سرد یخچال می‌گذارنم و با مشت روی قفسه‌ی سینـه‌ام می‌کوبم. خدایا خودت پوپک را سریع‌تر شفا بده! *** #فجور #Nasrin.J #انجمن_تک_رمان
بالا