...سهند وارد کرد.
- الان وقت کالج پوشیدن بود آخه عقل کل؟
سهند پشت سر بیمو و سهتیغ کرده اش را ماساژ داد و حق به جانب گفت:
- از کجا باید میدونستم تو این خ*را*بشده گیر میاُفتیم؟
بهراد با ناراحتی دندانهایش را روی هم سایید. راست میگفت. چه کسی چنین وضعی را تصور میکرد؟
#رمان_دفینه_سلطنتی
#Nasrin.J