...پرسیدم:
- تعرض؟
صدای پر از غم دکتر اومد.
- فقط قبل از مرگ.
چشام رو بستم. همیشه فکر میکردم که احساساتی نمیشم ولی این صح*نهها اونقدر دلخراش بود که حال من هم بد کنه. نفسهام سنگین شده بود، دستام رو مشت کردم و فشار دادم. داد زدم:
- میکشمت حرومزاده!
#نیلوفر_کاغذی
#ابراهیم_نجم_آبادی
#انجمن_تک_رمان