دود سیگارم رو بیرون دادم. میاد روزی که بتونم برای همیشه فراموشش کنم؟!لبخند تلخی زدم، باز این بغض لعنتی گلو گیرم شد، خیلی وقت بود که دیگه بهش فکر نمی کردم ولی باز امشب...
زهر خندیدم و سیگارم رو زیر پام انداختم، با نوک کفشم لهش کردم. صدای نگران ایسل رو پشت سرم شنیدم:
-عزیز حالت خوبه؟!
نگاهی بهش...