Usage for hash tag: الهه_کریمی‌

ساعت تک رمان

  1. الهه کریمی

    کامل شده رمان خیا‌نت جالبی بود | الهه‌کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...کنم. سریع پیاده شدم که با دیدن چهره‌ای آشنایی که جلوم ایستاده بود خون تو رگ‌هام منجمد شد. یکم که دقیق تر چهره‌ش رو آنالیز کردم شوکه شدم! باورم نمیشد. الان اگه عزراییل هم جلوم ایستاده بودم به این اندازه شوکه نمی‌شدم! خدای من اون معراج بود! معراج! #خیا‌نت_جالبی_بود #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک_رمان
  2. الهه کریمی

    کامل شده رمان خیا‌نت جالبی بود | الهه‌کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...از ته قلبت خاطره رو ببخشی اون بیشتر از کاری که با تو کرد تاوان پس داد. خاطره فهمیده چه غلطی کرده الان هم با درمان نشدنش با اعتراف به قتل عمد داره از عذاب وجدان خودش کم می‌کنه. با بغضی که داشتم، بدون هیچ حرفی، کیفم رو برداشتم و از خونه رفتم بیرون. #خیانت_جالبی_بود #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک_رمان
  3. الهه کریمی

    کامل شده رمان خیا‌نت جالبی بود | الهه‌کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...غصه‌ی هیچی رو نخور فقط به روزهای خوب فکر کن. - اگه سقطش نکنم چی میشه؟ - مگه یادت رفته دکتر گفت یه بچه‌ی ناقص‌العضو به دنیا میاری، شیمی درمانی اثرات خیلی بدی رو بچه میذاره. آهی کشیدم و به سختی پا شدم و با یه دل خون و چشم‌گریون رفتم سمت اتاق کورتاژ. #خیا‌نت_جالبی_بود #الهه_کریمی‌...
  4. الهه کریمی

    کامل شده رمان خیا‌نت جالبی بود | الهه‌کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...قهوه‌ رو آورد کم کم خوردم و پرهام رفت تو اتاقش واسه آماده شدن. چند ثانیه بعد از خوردنِ قهوه یه خواب عمیق منو گرفت و پی در پی خمیازه کشیدم کم کم چشمام داشت بسته میشد و همه جا رو تار می‌دیدم. تنها چیزی که یادم موندم خنده‌های پرهامه ع*و*ضی بود که می‌شنیدم. #خیا‌نت_جالبی_بود #الهه_کریمی‌...
  5. الهه کریمی

    کامل شده رمان خیا‌نت جالبی بود | الهه‌کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...فقط دلم میخواست تا صبح گریه کنم بلکه یکم آروم بشم. داشتم تو خودم می‌ترکیدم از غم من دیگه برای همیشه معراجم رو از دست داده بودو و الان یه مرده‌ی متحرک بودم. https://irsv.upmusics.com/AliBZ/Ali%20Araghi%20%7C%20Har%20Ki%20Joda%20Kard%20(320).mp3 #خیا‌نت_جالبی_بود #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک_رمان
  6. الهه کریمی

    کامل شده رمان خیا‌نت جالبی بود | الهه‌کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...با یه آهنگ سنگین برقصیم. مینا: قربونت برم الان میگم سنگینش کنن. همین لحظه آهنگِ" لیلی و مجنون اومدن شیرین و فرهاد اومدن" شروع به پخش کرد، همه نگاهشون چرخید سمت در ورودی تالار فکر کنم بنفشه و پاشا اومده بودن. مانتو و شالم رو پوشیدم و همگی رفتیم دم در. #خیا‌نت_جالبی_بود #الهه_کریمی‌...
  7. الهه کریمی

    کامل شده رمان خیا‌نت جالبی بود | الهه‌کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...شاید هم ازم باج میخواد. اگه این فیلم به دست معراج برسه همه چیز تمومه! از دشت عصبانیت داشتم به خودم می‌لرزیدم و نفسام بالا پایین میرفت، با حرص لپ‌تاپ رو کوبیدم زمین که خورد شد و هر تیکه‌اش یه جا افتاد. این‌قدر حالم بد شده بود که باز خون سرفه کردم. #خیا‌نت_جالبی_بود #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک_رمان
  8. الهه کریمی

    کامل شده رمان خیا‌نت جالبی بود | الهه‌کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...چند روز پیش با معراج ازدواج کرد. بنفشه: وقتی توی کما بودی خاطره خودش رو جای تو به معراج معرفی کرد بعدشم با هم ازدواج کردن دقیقا همون شبی که تو به هوش اومدی. قلبم با شنیدن این حرف تیر کشید و دست و پام شل شد. دستم رو گذاشتم رو قلبم و چشمام و بستم. #خیا‌نت_جالبی_بود #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک_رمان
  9. الهه کریمی

    کامل شده رمان خیا‌نت جالبی بود | الهه‌کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...ما هم برگردیم دیگه. همین لحظه مینا گفت: - میگم آقا معراج تا شما برین بیرون ما یه چند کلوم با خاطره حرف داشتیم. معراج: خب پس من میرم بیرون، خاطره تو هم کارت تموم شد بیا بریم دیرمون شده! دخترا شما هم از طرف من یه سرسلامتی به آرزو خانوم بگید. شیوا: حتما. #خیانت_جالبی_بود #الهه_کریمی‌...
  10. الهه کریمی

    کامل شده رمان خیا‌نت جالبی بود | الهه‌کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...- خزان گفت! - نگفت خاطره با کی ازدواج کرده؟ - نه تا می‌خواست بگه حالت تهوع گرفتش رفت بیرون! - خداروشکر. - چی؟ - هیچی میگم خداروشکر که دوباره سالم می‌بینمت. - راستی از معراج چ... تا آرزو خواست حرفی بزنه که پرستار اومد و بنفشه رو از اتاق بیرون کرد! #خیا‌نت_جالبی_بود #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک_رمان
بالا