#گیلدا
با مشت شدن دستهای امیر می تونستم بفهمم چقد عصبیه! چهره اش خیلی عادی و خونسرد بود حتی لبخند محوی داشت؛ ولی دستهای مشت شده و رگ های بیرون زده اش خبر از طغیان امیر می داد.اب دهنم رو با استرس قورت دادم، از این که تونسته بودم کاری کنم که خان زاده از اون حالت خارج بشه خوشحال بودم،اگر با اون...