اومدم جلوی در اتاق و به مسیر رفتنش نگاه کردم. منظورش از اون حرف چی بود؟! ایسل چی می تونه برای از پا در اوردن من داشته باشه؟!یعنی الان باید دنبالش برم؟!نه! پرو میشه!
اصلا غرورم رو چیکارش کنم؟!بیخیال! خودش برمی گرده!کلافه از این همه جنگ داخلی یه نخ سیگار از توی جیبم در اوردم. عجب زندگی شخـ☆ـمیه...