#زهم_زردآلو
#پارت۱۳
میشنوم، صدایش ضربانِ لعنتی قلبش را که آنقدرها ریتمیک نیست، میشنوم. آنقدر نزدیک هستم به قفسه س*ی*نهاش که این صدای بلند را بشنوم و با جرعت بگویم ممکن نیست اشتباه بشنوم، این تپش تند را که انگار گوشم را خراش میدهد! نگاهم سر میخورد روی چشمهایش، آینه افکارش؛ اما باز هم همان...