Usage for hash tag: پارت96

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    کامل شده رمان مستعمره | امـیر والا؏ کاربر انجمن تک رمان

    #پارت96 #عماد. مقابل دفتر سرگرد اگاهی پیگیر شکایت رها، زمین را متر می‌کنم. بار صدمیست که مسیر کوتاه جلوی در اتاقش را رفته و برگشته ام! زنگ زده بودند که بیایم و حالا نیم است که مرا پشت این در کوفتی معطل کرده اند! امروز، یک هفته از نبود رها گذشته، زمین و زمان را برای ردی از او زیر و رو کردم...
  2. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    #پارت96 همان طور که انتظار داشتم، خان دایی وقتی خبر خواستگاری را شنید کلی قشقرق کرد که من عروس او بوده و هستم! ان محمد رضای احمق هم بدتر از دایی خان امپر چسباند و امد دَر خانه و کلی خط و نشان برای منی که جدی و محکم مقابلش ایستاده بودم کشید... از تهدید به کشتن من گرفته تا کشتن حامی! خوب که زر...
  3. .zeynab.

    کامل شده در حاکمیت شیطان |𝒁𝒆𝒚𝒏𝒂𝒃 کاربر انجمن تک رمان

    از ظهر که اون اتفاق افتاد تا الان خودم رو توی اتاق حبس کرده بودم، خان زاده خیلی غیر منطقی راجب این جور قضایا تصمیم می گرفت و دوست نداشتم دوباره مورد تیر عصبانیتش قرار بگیرم. از وقتی فرشاد رو دیده بودم حس بدی داشتم، اون روز که توی خونه ام ریختن توی ذهنم مجسم شد، چشمام رو دردمند بهم فشردم. به پیر...
  4. .zeynab.

    کامل شده در حاکمیت شیطان |𝒁𝒆𝒚𝒏𝒂𝒃 کاربر انجمن تک رمان

    #گیلدا لیوان اب رو از کنار دهنش فاصله دادم، یکم منتظر موندم، حالش که بهتر شد ارنجش رو صاف کرد و دوباره دراز کشید.پر از سوال، نگاهش می کردم که با همون چشم های بسته پرسید: -چی می خوای ؟! چنم رو خاروندم و متفکر شدم، دو دل بودم که بپرسم یا نه که با جدیت صداش خفه شدم: -در باره ماجراهایی که به تو...
بالا