از ظهر که اون اتفاق افتاد تا الان خودم رو توی اتاق حبس کرده بودم، خان زاده خیلی غیر منطقی راجب این جور قضایا تصمیم می گرفت و دوست نداشتم دوباره مورد تیر عصبانیتش قرار بگیرم.
از وقتی فرشاد رو دیده بودم حس بدی داشتم، اون روز که توی خونه ام ریختن توی ذهنم مجسم شد، چشمام رو دردمند بهم فشردم.
به پیر...