Usage for hash tag: پارت88

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    کامل شده رمان مستعمره | امـیر والا؏ کاربر انجمن تک رمان

    #پارت88 #رها کل تنم از چیزی که می‌بینم می‌لرزد. امیر والاست با چهار نفر دیگر که یکی از یکی غول پیکر تر اند. چشم هایم سیاهی می‌روند و قلبم نمی‌زند. کل تنم یخ بسته و دهانم انقدر خشک شده که احساس خفگی دارم. چشم هایم پر از التماس خیس می‌شود و لَب می‌گزم. به امیر خیره می‌شوم و تا جایی که زنجیر...
  2. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    #پارت88 چند مدتی از ان اتفاق گذشته. حامی مانند گذشته به روند عادی زندگی برگشته و من نمی دانم چرا تمام سعی اش بر این است من را نادیده بگیرد. کمتر باهم زد و خورد داریم و او بیشتر درگیر کار هایش است... اخرین شبی که پیش هم خوابیدم همان شب برگشتنمان بود و اخرین باری که در اغوشم کشید صبح فردای ان...
  3. .zeynab.

    کامل شده در حاکمیت شیطان |𝒁𝒆𝒚𝒏𝒂𝒃 کاربر انجمن تک رمان

    احساس ضعف و گرسنگی همه ی وجودم رو گرفته بود.سرم رو به دیوار تکیه دادم و چشمام رو بستم.نگران ایلار خانوم بودم، نکنه اتفاقی واسش بیوفته،نکنه اب پرتقال به مزاجش نسازه؟همین طور غرق افکارم بودم که با با زشدن در طویله تکون خوردم، سرم رو به سمت در خم کردم، کلی تلاش کردم تا تو نستم متوجه قامت مردی...
بالا