#پارت80
#رها
دور گر*دن، دست و پایم، زنجیر کرده اند و مردی مانند یک سگ بیارزش، مرا به طرف در انبار میکشد.
حالم از نگاه هایی که روی صورتم مینشیند بهم میخورد!
بیش از بیست و پنج مرد قلدر قلچماق، از همین لات هایی که خیابان میبندند، با تویوتا های مشکی رنگ، و چماق و قمه، انبار نسبتا بزرگ را دوره...