Usage for hash tag: پارت76

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    کامل شده رمان مستعمره | امـیر والا؏ کاربر انجمن تک رمان

    #پارت76 اهسته لای پلکم را باز می‌کنم. دیشب، یلدا ترین شب قدر من بود! تا خود صبح‌دم، به اندازه یک دقیقه ی یک سال یلدا که نه، بلکه به اندازه کل عمر شب های یلدا طول کشیده بود. تا خود صبح لرزیده بودم و ثانیه ای چشمه ی اشکم خشک نشده بود! می‌ترسیدم. می‌ترسیدم مبادا ان سه نفری که گفته بیایند و کابوس...
  2. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    #پارت76 پر از تشویش و حال خَرابم... مانند بیست و چهار ساعته گذشته. یک سوال بزرگ در ذهنم نقش بسته و مرتب از من می پرسد این رفتار های مَن و حامی چه معنی و نتیجه ای می دهد؟ قرار است چه اتفاقی بی افتد؟ اهسته در اتاقم را باز می کنم و به محض ورود با حامی مواجه می شوم که در یک دست گوشی دارد و دست...
  3. .zeynab.

    کامل شده در حاکمیت شیطان |𝒁𝒆𝒚𝒏𝒂𝒃 کاربر انجمن تک رمان

    از در عمارت خسته و کوفته داخل رفتیم، دیگه حالم داشت بد می شد. شب بود و صدای جغدایی که توی پرچین هو هو می کردن باعث ترسم می شد. لرزی کردم، خانزاده دستاش رو دردمند روی گ*ردنش گذاشت و کمی گر*دن خشک شده اش رو تکون داد. همین که ماشین از در داخل امد، پشت سر ما محمد مهدی پسر باغبون در حیاط رو بست.ماشین...
بالا