#پارت۶۰
*اردشیر
- به! کی رو میبینم؟ اردشیرخان، خیلی خوش اومدی. آفتاب از کدوم طرف در اومده؟ دلت برای من تنگ شده بود عزیزم؟
طبق معمول به سردی سرم رو تکون دادم و نگاه پر از خشمم رو توی چشمهاش دوختم و با لحنی مملو از تحقیر گفتم:
- آره خیلی؛ طوری که از دیدنت اشک شوق دارم میریزم.
مثل همیشه خوشتیپ...