#پارت_صد_بیست_هفت
سینان در حالیکه پشت سر سیلا رانندگی میکرد، نگاهی بهم انداخت و گفت:
- همیشه اینقدر ساکتی؟
با حرف سینان لبی تَر کردم و گفتم:
- بعضی اوقات، چهطور مگه؟
سینان دستی لای موهای بورش کشید و گفت:
- همینطوری، کنجکاو شدم. راستی میتونم یک سوالی ازت بپرسم؟
سری تکون دادم و گفتم:
-...