Usage for hash tag: پارت73

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    کامل شده رمان مستعمره | امـیر والا؏ کاربر انجمن تک رمان

    #پارت73 سینی را از روی پاهایم بر می‌دارد و با لبخند کجی به ظرف خالی لوبیا نگاه می‌کند. - پس بگو خانم ناز می‌کرد! وگرنه معده اش میتونست منم قورت بده. نیم نگاه کجی می‌اندازم و دهانم را کج می‌کنم. کنج لَبش کج می‌شود و تای ابرویش بالا می‌رود: - معده ات پر شد زبونتم بیدار شد مگه نه؟ ادایش را در...
  2. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    #پارت73 خداحافظی از تهران، برای مَنی که همچین خاطره ی خوشی از ان نداشتم سخت نبود؛ اما برای حامی که قرار بود تا هفت ماه اینده مادرش را نبیند کمی دَرهمش بُرده. چهره اش جدی، غرق در فکر است و حینی که عینک افتابی را بین انگشتش گرفته و انگشتش را روی لَبش گذاشته با دست دیگرش فرمان را نگه داشته. دیگر...
بالا