با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترینها را تجربه کنید.☆
#دلنوشت
#صبا_نوشت
#پست۲
سرم شلوغ بود؛ ولی حواسم بهش بود.
سرگرمِ کار بودم؛
سرگرمِ نوشتن؛
سرگرمِ کلی دَوَندگی و مشکلاتِ ریز و درشت بودم و بازم حواسم به تک تک کارا و رفتارا و جزییاتش بود.
هر چند از دور؛ از خیلی دور؛
برای من نبود و من حواسم حتی به تُن صداش بود!
حواسِ لعنتیم به خطهای راهِ راهِ...
#صب_نوشت
#دلنوشت
#پست۱
دیگر شیدایی را اکیداً و مطلقاً به هیچکس پیشنهاد و توصیه نمیکنم.
دل و دین را که میباختی، هیچ؛
تازه عقل هم زایل میشد!
کارهایی میکردی که شیطان به آن قهقهه میزد و دلقک، برای نمایشِ بعدیاش در سیرک یا که تئاتر از تو و کارهایت، یادداشتنویسی و ایده دزدی میکرد.
خندهام...
#پست۲
#دلنوشت
#صبا_نوشت
#دلنوشت
#صبا_نوشت
به چشمای خودم انقدر باور نداشتم که به اون داشتم،
به دستهای هنرمندم انقدر نمیبالیدم که به اون، تکیه داده بودم. محکم. با خیالِ تخت.
چشمامو بسته بودم، میگفتم:
- همهجا تاریکهها، من از تاریکی میترسم.
چشم بسته هم حضورشو پشت سرم حس میکردم. باورش...