Usage for hash tag: پارت59

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    کامل شده رمان مستعمره | امـیر والا؏ کاربر انجمن تک رمان

    #پارت59 میان حیاط ایستاده ام و با لبخندی که از زیبایی بکر حیاط از لَبم جمع نمی‌شود، دور خودم می‌چرخم و به گل پیچ هایی که سایه بان درست کرده اند نگاه می‌کنم. یک سایه با پایه چوبی و پوششی از انگور و گل پیچ! یک طناب را به دو طرف یکی از چوب هایش وصل کرده بودند و تاب باصفایی، در گوشه ترین نقطه‌ی دنج...
  2. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    #پارت59 تکیه ی گوشت را جلوی سگ هاسکی سفید حامی اندازم. وقتی که سرش را به دستم می کشد نرم می خندم. کنارش می نشینم و تَنش را نوازش می کنم... اصلا از نگاه خیره ی بادیگارد عظیم جثه ای که بالا ی سرم ایستاده خوشم نمی اید. نگاهش خیلی کثیف روی بَدنم می چرخد و من رَگ غیرتم برای خودم بالا امده! تَن و...
  3. Saba.N

    کامل شده رمان واژگون | @Saba.N (صبا نصیری) کاربر انجمن تک رمان

    هُوالحق! #پارت59 #واژگون #صبا_نصیری #انجمن_تک_رمان *** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! ***
  4. .zeynab.

    کامل شده در حاکمیت شیطان |𝒁𝒆𝒚𝒏𝒂𝒃 کاربر انجمن تک رمان

    #گیلدا اوضاع عمردر قمری بود ، از طرفی شهرزادی که همش توی اتاق بود یا گریه می کرد یا یدفعه ای با سر و صدا خودش رو می زد و از طرفیم خانزاده روی تخت بیمارستان تهران بستری بود.این خبر خواب و خوراک رو از من گرفته بود. عمارت دست شاهرخ بود و خان رفته بود تهران پیش خانزاده، خانوم ارباب خدابیامرزم امده...
بالا