Usage for hash tag: پارت34

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    کامل شده رمان مستعمره | امـیر والا؏ کاربر انجمن تک رمان

    #پارت34 - بشین، راحت باش. به طرف ت*خت خو*اب دو نفره ی طوسی رنگش می‌روم و اهسته می‌نشینم. مستقیم و خیره نگاهم می‌کند. نمی‌دانم به دنبال چه می‌گردد و یا از من چه انتظاری دارد اما من اصلا تحمل نگاه کردن به ان همه سیاهی خفته در یک عدسی را نداشتم! - با پدر صحبت کردم، فعلا بیخیال شده ولی گفت یک بار...
  2. .zeynab.

    کامل شده رمان کوتاه سناريوی جایگزین | امـیر والا؏ کاربر انجمن تک رمان

    #پارت34 #یاس با چشم‌های خمار و بی‌جان به جنازه‌ای که پخش زمین شده نگاه می‌کنم. تلخ و ناباور می‌خندم و به دنیلی که نفس نفس زنان به طرفم می‌اید خیره می‌شوم. بدون هیچ حرفی مرا روی دست‌هایش بلند می‌کند و می‌دود. سرم، بی‌جان به سینِه‌اش تکیه می‌دهم و گوش‌هایم ناخواسته ضربان تند قلبش را ظبط می‌کند...
  3. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    #پارت34 دستم را در جیب سویشرت طوسی می برم و به حالت شکاری وارد اشپز خانه می شوم. وارد شدنم همزمان می شود با نیم نگاه مهراد و پایین گذاشتن استکان چایی دست نخورده اش! همین که می خواهد از پشت میز بلند شود اخم هایم در هم می رود و ناخواسته عصبی غرش می کنم : - بتمرگ سر جات! می نشیند! مطیع اما بی...
  4. .zeynab.

    کامل شده در حاکمیت شیطان |𝒁𝒆𝒚𝒏𝒂𝒃 کاربر انجمن تک رمان

    #شهرزاد صبح بود که با سر و صدایی که بیرون از اتاق می اومد با حرص لای چشام رو باز کردم. ای بر پدر بی پدرش لعنت! این کدوم خر احمقیه ! دستام رو گذاشتم روی تخت و یکم سرم رو از تخت فاصله دادم گنگ به اطراف نگاه کردم. این جهت تابش خورشید حدودا برای ساعت 8یا9صبح خوب بود؛ خمیازه ای کشیدم. به دیوار خیره...
بالا