Usage for hash tag: پارت32

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    حرفه‌ای رمان میقات | zeynab کاربر انجمن تک رمان

    *** #پارت32 سرم محکم می‌کوبد؛ دارد می‌ترکد! چشم هایم دو کاسه ی خون شده و دنیای صورتی و فانتزی ام، با تلخی حقایق دریده شده. فی‌الواقع، جز درد و ترس هیچ چیز را حس نمی‌کنم. جهان، تار و مشکیست... دلم آ*غ*و*ش امن و آشنای بابا و نگاه نگران مادر را می‌خواهد. دلم گرمای خانه و محبت جمع کوچکمان را می‌خواهد...
  2. .zeynab.

    کامل شده رمان مستعمره | امـیر والا؏ کاربر انجمن تک رمان

    #پارت32 ناباور و مبهوت به عماد خیره می‌شوم شاید از میان حرف هایش چیز دیگری دستگیرم به شود اما فقط پر از حرص به صدرا خیره است. نگاهم به طرف صدرا می‌چرخد و قیافه ی پر غضبش زیاد دلنشین نیست. با اخم های قفل شده و دست های مشت به هم خیره اند. با چشم هایشان دوئل گذاشته اند و من هنوز در شوکم که عماد...
  3. .zeynab.

    کامل شده رمان کوتاه سناريوی جایگزین | امـیر والا؏ کاربر انجمن تک رمان

    #پارت32 این نقشه بوی خون گرفته! از دور به ساختمان متروکه کارخانه، که نیمه مخروبه است خیره می‌شوم و دست در جیب می‌برم. - دستور چیه اقا؟ نیم نگاهی به یزدان و ریس ادم‌هایش می‌اندازم. چشم تنگ می‌کنم و تیپ سر تا پا مشکی‌اش را از نظر می‌گذرانم: - با کلانتری هماهنگ کردین که اگه گزارشی چیزی رد کردن...
  4. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    #پارت32 " یاس" لرز... لرز برای یک لحظه حال من است! چیزی مانند جنگ جهانی درونم در حال وقوع است و برای اولین بار انقدر ترسیده ام که گریه ام گرفته. دستم را به پایه تخت می بندد و محکم می کند. قیافه اش بیش از حد جدی است و این یعنی دیگر حال و حوصله حرص دادن از طریق صبرش را ندارد. نگاهی به پاهایی که...
بالا