***
#پارت32
سرم محکم میکوبد؛ دارد میترکد!
چشم هایم دو کاسه ی خون شده و دنیای صورتی و فانتزی ام، با تلخی حقایق دریده شده.
فیالواقع، جز درد و ترس هیچ چیز را حس نمیکنم.
جهان، تار و مشکیست... دلم آ*غ*و*ش امن و آشنای بابا و نگاه نگران مادر را میخواهد.
دلم گرمای خانه و محبت جمع کوچکمان را میخواهد...