...مرد رویاهایم ندارد!
اگر شیشهی عینکم را تمیز میکردم،
اگر خودم را با عشق، کور نمیکردم؛
شاید متوجه میشدم که از همان اول هم از من خوشش نمیآمد!
لینک رمان :
https://forums.taakroman.ir/threads/25817/
#صبا_نوشت
#صبا_نصیری
#رمان_جدید
#برای_دیگری
#به_وقت_پنج_شنبه_دهم_فروردین_1402...
...اما... به دستور همایون، جلو میرود و زنگ را میفشارد. صدای بلبلیِ زنگ را میشنود و چهرهاش جمع میشود. دروازهی رنگورو رفتهی پیشِ رویش حالش را بدتر میکند و طولی نمیکشد که در، با صدای چیکی باز و صدای خوشآمدگوییِ چاپلوسانهی بهرام، بلند میشود.
#برای_دیگری
#صبا_نصیری
#انجمن_تک_رمان...
...و قسم میخورد که اگر حتی یک روز هم از عمرش باقی مانده باشد، به والله که چوبِ حراج به اعتبار پدرش میزند و تلافی میکند.
گوشی آخرین مدلش را از روی پاتختی برمیدارد و با بستنِ در، از پلهها پایین میرود...
#رمان_جدید
#برای_دیگری
#صبا_نصیری
#انجمن_تک_رمان
#صبا_نصیری
#برای_دیگری
#رمان_برای_دیگری
...هم دوست داشتنی نیست، مردانگی بلد نیست و هیچ شباهتی با مرد رویاهایم ندارد!
اگر شیشهی عینکم را تمیز میکردم،
اگر خودم را با عشق، کور نمیکردم؛
شاید متوجه میشدم که از همان اول هم از من خوشش نمیآمد!
#صبا_نوشت
#صبا_نصیری
#رمان_جدید
#برای_دیگری
#به_وقت_پنج_شنبه_دهم_فروردین_1402
#انجمن_تک_رمان