#پارت۳۷
خودکارم رو توی دستم جابهجا کردم و خواستم کلمهی بعدی رو بنویسم که صدای ویبرهی گوشیم از توی کیفم بلند شد. منم که اصلاً انتظارشو نداشتم، تو همون حالت نوشتن خشکم زد و مثل بز زل زدم به معلم.
بهزاد هول زده یه نگاه به معلم، یه نگاه به من کرد و شروع کرد به سرفه کردن. راوی هم که جلوی ما...