#پارت_چهل_یک
- سلام خانوم توکلی.
با شنیدن صدای خانوم فرزادی با دستم چشمهام رو مالوندم و گفتم:
- جانم بفرمایید؟
- خانوم فرزادی ببخشید امروز شرکت تشریف نمییارید!
- نه عزیزم امروز کمی بیحوصلم نمیتونم بیام.
خان م فرزادی آهانی گفت و کمی مکث کرد که زودی فهمیدم میخواد یک چیزی بهم بگه. پس من فوراً...